Quantcast
Channel: امروز لی‌لی چی می‌خونه؟
Browsing all 549 articles
Browse latest View live

Image may be NSFW.
Clik here to view.

با شما که رودرواسی ندارم!

 وقتی پیت نفت را از توی پستو بر‌می‌داشت و تکان می‌داد، چکه‌ای نفت ته پیت نبود، غصه‌اش می گرفت، همین‌طور سرگرم بازی با دکمه‌های رنگی و جورواجور توی قوطی نخ و سوزن بودم. زیرچشمی به صورتش نگاه می‌کردم،...

View Article


Image may be NSFW.
Clik here to view.

تعقیب گوسفند وحشی

 " خب پس چه باید بکنم؟"مدت درازی چیزی نگفت. انگار داشت به‌کل به چیز دیگری فکر می‌کرد. بعد به سکوت خاتمه داد: " گوش کن. به نظرم باید با هم دوست شویم. البته اگر از نظر تو مانعی نداشته باشد."گفتم: " البته...

View Article


Image may be NSFW.
Clik here to view.

خوشبختی در راه است

 قطار با سر‌و‌صدای معمول خود به راه افتاد و ایستگاه را پشت سر گذاشت. چقدر قبلا پاریس را دوست داشت. پاریسی که بعدها وقتی بالغ شد دیدش، زمانی که به ریاضی‌دانان و متفکران سیاسی معرفی شد. در پاریس اعلام...

View Article

Image may be NSFW.
Clik here to view.

تصمیمت را بگیر حلزون

 تصمیمت رو بگیر حلزوننصفت توی خونه‌تهنصفت بیرون×××این سیم‌های تلگراف روکه این همه خبرای خوش واسم آوردنمی‌بخشم به گنجشکا×××هیچ پرنده‌ای پرواز نمی‌کندو برگ‌ها همچون سنگی آرام‌اندیک غروب پاییزی...

View Article

Image may be NSFW.
Clik here to view.

یک روز دیگر

 بگذار حدس بزنم. می‌خواهی بدانی چرا سعی کردم خودم را بکشم. می‌خواهی بدانی چطور زنده ماندم، چرا ناپدید شدم. تمام این مدت کجا بودم. اما اول از همه می‌خواهی بدانی چرا سعی کردم خودم را بکشم، درست است؟عیبی...

View Article


Image may be NSFW.
Clik here to view.

زندگی نو

 روزی کتابی خواندم و کل زندگی‌ام عوض شد. کتاب چنان نیرویی داشت که حتی وقتی اولین صفحه‌هایش را می‌خواندم، در اعماق وجودم گمان کردم تنم از میز و صندلی‌ای که رویش نشسته‌ام جدا شده و دور می‌شود. اما با...

View Article

Image may be NSFW.
Clik here to view.

عشق زن خوب

   بعدازظهر شنبه ای از کتابخانه ی کیتسیلانو تلفن زدند و از من خواستند چند ساعتی برای شان کار کنم. تا به خودم آمدم، متوجه شدم آن طرف میز هستم و دارم در کتاب مراجعه کنندگان، مهر تاریخ برگشت می زنم. برخی...

View Article

Image may be NSFW.
Clik here to view.

پونز روی دم گربه

 مانی که می‌گفت حالا این‌ها را بعدا خودت معلوم می کنی. مثل اسمش که هر وقت صحبت می‌شد می‌گفت این با تو، خودت یک اسمی پیدا کن که صدا کردنش را دوست داشته باشی. می‌گفتم نمی‌شود، تو هم باید صدا کردنش را...

View Article


Image may be NSFW.
Clik here to view.

تو ابر شو ببار

 یلدادلم می‌سوزدبرایکوتاه‌ترین روز سال...یلداچه ذوقی دارمکه حتی یک دقیقه بیشتردر خواب منی...جاماندهجا مانده از پاییزبر بی‌برگی درخت،اناری هستم...کمیاز شب ِ پاییزجز باران و کمی دلتنگیچه انتظاری داری؟......

View Article


Image may be NSFW.
Clik here to view.

ساعت‌ها

 پایان یک روز معمولی است. در اتاق نیم‌تاریک روی میز تحریرش برگ‌های رمان تازه قرار دارد، به این کتاب امید زیادی بسته، اما در حال حاضر می‌ترسد که بی‌روح و ضعیف و خالی از احساس حقیقی باشد؛ یک بن‌بست.حس...

View Article

Image may be NSFW.
Clik here to view.

مالیخولیای محبوب من

 دعا کرده بودم خدا قلبت را سر جایش بیاورد، همیشه که نباید عقل سرجایش بیاید اما نیامد و روز به روز دورتر شدی. گفتی: " برای کمک به من رابطه مان را کم کم قطع کنیم"، گفتی: " از این به بعد می توانیم مثل دو...

View Article

Image may be NSFW.
Clik here to view.

اسباب خوشبختی

 - همین‌طور هم اگه لباس دارین ...- لباس؟- بله، یک پیرهن مردونه با یک شلوار که شسته و اتو کرده پَستون می‌دم. قول می‌دم.- موضوع اینه که ... من این‌جا لباس مردونه ندارم.- لباس‌های شوهرتون چی؟- موضوع اینه...

View Article

Image may be NSFW.
Clik here to view.

جامه دران

 من خیلی دلم می خواست از آن وقت های بابوسا سر در بیاورم. سرحال که بود ما را کنارش می نشاند و با لهجه روسی و فارسی شکسته بسته شروع می کرد به تعریف کردن، بیش تر از شوهرش صحبت می کرد " افسر گارد تزار"....

View Article


Image may be NSFW.
Clik here to view.

نامه‌های سیمین و جلال آل‌احمد

 می‌دانی سیمین، یک آدم ملغمه تضادها است. نمی‌خواهم ادا دربیاوری و از خواندن این کاغذ خودت را ناراحت شده بدانی و بعد جوابش را بدهی که همچه شدی و همچه. می‌خواهم اینها را بخوانی و بدانی که این مرد چه جوری...

View Article

Image may be NSFW.
Clik here to view.

ما در عکس‌ها زندگی می‌کنیم

 می‌خواستم حرف بزنم تا ناراحتی فراموشش بشود. گفتم : " می‌دانی مادر پری ... دلم می‌خواهد بروم سفر. با قطار، با دوچرخه، پای پیاده ... بروم از آدم‌های این‌جا و آن‌جا عکس بگیرم. آن‌قدر عکس بگیرم که توی...

View Article


Image may be NSFW.
Clik here to view.

داستان‌هایی برای شب و چند‌تایی برای روز

 مردی در دشتی پر از دَر زندگی می‌کند. تمام مدت وقتش صرف این می‌شود که از درها رد شود. اول از یک طرف می‌رود، بعد بر‌می‌گردد، گاهی هم درها را به صورت اتفاقی رد می‌کند. مرد سال‌ها و سال‌ها و سال‌ها میان...

View Article

Image may be NSFW.
Clik here to view.

یکی بود ... سه تا نبود

 کاش هرگز نمی‌دیدم‌ات تا این‌گونه به مرثیه‌ی تو ننشینم. حالم از خودم به‌هم می‌خورد که این‌طور میان سرنوشت تو قرار گرفته‌ام. اصلا از خط فاصله بدم می‌آید به‌خاطر همین از نقطه‌چین خوشم می‌آید چون تهش امید...

View Article


Image may be NSFW.
Clik here to view.

دنیای قشنگ نو

 برنارد رادیو را خاموش کرده بود. گفت: " میخوام با آرامش دریا رو نگاه کنم. آدم با این سر و صدای مزخرف حتی نمیتونه چیزی رو ببینه."" ولی صدای قشنگیه. وانگهی من دلم نمیخواد نگاه کنم."برنارد پافشاری کرد : "...

View Article

Image may be NSFW.
Clik here to view.

لحظه‌های بودن

 یک شب بهاری گرم بود، و ما دراز کشیده بودیم - من و نسا- روی علف‌های بلند پشت پیاده‌روی پرگل. با خودم کتاب " گنجینه‌ی طلایی" را آورده بودم. آن را باز کردم و بنا کردم به خواندن چند شعر. و ناگهان و برای...

View Article

Image may be NSFW.
Clik here to view.

ماه در حلقه‌ی انگشتر

 محمت درباره‌ی رمانی می‌پرسد که دارم می‌نویسم. می‌گویم: " مشغولم." می‌پرسد: " چه‌طوری است؟" و می‌پرسد: " موقع نوشتن چه احساسی داری؟" می‌گویم: " تجربه‌ی عجیبی است؛ تکه‌تکه‌های خودم را کنار هم می‌چینم....

View Article
Browsing all 549 articles
Browse latest View live