محمت دربارهی رمانی میپرسد که دارم مینویسم. میگویم: " مشغولم." میپرسد: " چهطوری است؟" و میپرسد: " موقع نوشتن چه احساسی داری؟" میگویم: " تجربهی عجیبی است؛ تکهتکههای خودم را کنار هم میچینم. میخواهم یکبار دیگر خودم را بسازم." و میگویم: " بهتر بگویم؛ میخواهم خودم را بشناسم. میخواهم بدانم چه رابطهای میان من و این کلمهها هست، و چه رابطهای هست میان این کلمهها و دنیا."
میگویم: " این کلمهها، اینطور که موقع نوشتن میفهمم، تعریف دیگری از دنیاست." محمت میپرسد: " چرا به آلمانی نمینویسی؟" میگویم: " بلد نیستم." میگوید: " بنویس، میبینی بلدی." میگویم: " مسئله این نیست. مسئله این است که این چیزها برای من به زبان فارسی اتفاق افتاده است، و وقتی به زبان دیگری درمیآید بیگانه میشود." و میگویم: " حتی وقتی نوشتههایم تایپ میشوند، با آنها احساس بیگانگی میکنم. کلمات تایپ شده، شباهتی به خط من ندارد. خط از من دور میشود و غریب میشود. گم میشود."
عنوان: ماه در حلقهی انگشتر
نویسنده: مسعود کریمخانی (روزبهان)
ناشر: چشمه
سال نشر: چاپ اول 1383- چاپ سوم 1390
شمارگان: 1200 نسخه
شماره صفحه: 116 ص.
موضوع: داستانهای فارسی- قرن 14
قیمت: 28000 ریال