بگذار حدس بزنم. میخواهی بدانی چرا سعی کردم خودم را بکشم. میخواهی بدانی چطور زنده ماندم، چرا ناپدید شدم. تمام این مدت کجا بودم. اما اول از همه میخواهی بدانی چرا سعی کردم خودم را بکشم، درست است؟
عیبی ندارد. مردم اینکار را میکنند. آنها خودشان را با من مقایسه میکنند. انگار جایی در دنیا خطی کشیده شده و اگر تو هرگز از آن رد نشوی، هیچوقت تصمیم نمیگیری خودت را از یک ساختمان پرت کنی یا یک قوطی قرص ببلعی _ اما اگر از آن خط عبور کردی، اجازهی این کار را داری. مردم فکر میکنند من از آن خط رد شدهام. از خودشان میپرسند: " ممکن است یک وقت من هم به اندازهی او به آن نزدیک شوم؟"
حقیقت این است، خطی وجود ندارد. این فقط زندگی توست، و اینکه چطور آن را خراب کردهای، و حالا چه کسی هست که نجاتت بدهد.
یا چه کسی نیست.
...
کودکی چه چیزی دارد که هرگز شما را رها نمیکند، حتی وقتی چنان درهم شکستهاید که به سختی میشود باور کرد زمانی کودک بودهاید؟
...
منتظر ماندم تا بیشتر بگوید. منتظر ماندم تا داستانی هولناک در مورد چیزی هولناک بشنوم. مثل همهی بچههای طلاق منتظر ماندم، منتظر مدرکی که تعادلم در قضاوت را بههم بزند، منتظر شیبی در کف که وادارم کند یک طرف را به طرف دیگر ترجیح بدهم. اما مادرم هرگز در مورد رفتن پدرم حرف نزد. او فقط همهچیز را قورت داد. کلمات را قورت داد. گفتگو را قورت داد. هر چه بین آن دو اتفاق افتاده بود را هم قورت داد.
عنوان: یک روز دیگ(for one more day)
نویسنده: میچ البوم
مترجم: گیتا گرگانی
ناشر: قطره
سال نشر: چاپ اول 1389- چاپ پنجم 1391
شمارگان: 550 نسخه
شماره صفحه: 224 ص.
قیمت: 60000 ریال
موضوع: داستانهای آمریکایی- قرن 21 م.