روزی کتابی خواندم و کل زندگیام عوض شد. کتاب چنان نیرویی داشت که حتی وقتی اولین صفحههایش را میخواندم، در اعماق وجودم گمان کردم تنم از میز و صندلیای که رویش نشستهام جدا شده و دور میشود. اما با آنکه گمان میکردم تنم از من جدا و دور شده، گویی با تمام وجود و همه چیزم، بیش از هر زمان دیگر، روی صندلی و پشت میز بودم و کتاب نه فقط بر روحم، بلکه بر همه چیزهایی که مرا ساخته بودند، تاثیر میگذاشت. این تاثیر آن قدر قوی بود که گمان کردم از صفحههای کتابی که میخوانم نور فوران میکند و به صورتم میپاشد: نوری که در آنِ واحد هم عقلم را به کلی کند میکرد و هم صیقلش میداد و بر نیرویش میافزود. با خود گفتم با این نور خودم را از نو میسازم، پیبردم که با ایننور از راه بهدر میشوم، در پرتو این نور سایههای زندگیای را حس کردم که بعدها میشناختم و نزدیکش می شدم. پشت میز نشسته بودم، با گوشهای از عقلم میفهمیدم که نشستهام، صفحهها را ورق میزدم، همانطور که کل زندگیام داشت عوض میشد، کلمهها و صفحههای تازه را میخواندم. مدتی بعد، در مقابل چیزهایی که به سرم میآمد خودم را چنان بیدست و پا و درمانده حس کردم که انگار برای در امان ماندن از نیرویی که از کتاب فوران میکرد در یک آن به طور غریزی صورتم را از صفحهها پس کشیدم. آنوقت بود که ترسان و لرزان پی بردم دنیای اطرافم هم از سر تا پا عوض شده. احساس تنهایی چنان در برم گرفت که تا آن موقع نظیرش را حس نکرده بودم. گویی در سرزمینی که نه زبان، نه آداب و رسوم و نه جغرافیایش را میدانستم، تک و تنها ماندهبودم.
عنوان: زندگی نو
yeni hayat = The New Life
نویسنده: اورهان پاموک
مترجمک ارسلان فصیحی
ناشر: ققنوس
سال نشر: چاپ اول 1381- چاپ ششم 1391
شمارگان: 1100 نسخه
شماره صفحه: 343 ص.
موضوع: داستانهای ترکی- ترکیه- قرن 20 م.
قیمت: 110000 ریال