جین آستن
غرور و تعصب: رمانی در سه جلد، از نویسنده رمان عقل و احساس در 29 ژانویه 1813 به بهای هجده شیلینگ و در هزار و پانصد نسخه از سوی آقای اجرتون منتشر شد. در همان روز جین آستن نامهای از سر هیجان به کاساندرا...
View Articleمرد بیوطن
به نظر من یکی از بزرگترین اشتباهاتی که مرتکب میشویم، البته به جز آدمیزاد بودنمان، مربوط به واقعیت زمان است. ابزار زیادی داریم مثل ساعت و تقویم، که با آنها زمان را عین کالباس برش میدهیم و طوری این...
View Articleرنگهای رفتهی دنیا
نه راهی به رویا میرسدنه رویایی به راه بر میگردمبه رنگهای رفتهی دنیا به موهای مادرمپیش از آنکه پدر ببافدش به خاکپیش از آن که تو در آن به خواب رویو آن کتاب کوچک غمگین- پیامبر شدن در جزیرهی متروک-...
View Articleعاشقانههایی که من دوست میدارم
من تو رامینگرمو میدانمکه محتاجیک نگاهیکه تو را تشویق کند تاخود را بگشائیاعتماد کنیاز خودت بیرون بیائی من تامل میکنمو پیش روی تودری که هنوزباز نشدهآرامبسته میشود...ما بیهوده و بیش از حد برای...
View Articleاسکار و بانوی صورتیپوش
اسم من " اسکار" است، ده ساله هستم، و تا الان زیاد شیطنت کردهآم: سگ و گربه را در خانه آتش زدهام، ( حتی گمان کنم ماهیهای قرمز را هم کباب کردهام) و این اولین نامهای است که برای تو مینویسم، چون تا...
View Articleبه سوی فانوس دریایی
لیلی از روی آرامش و در عین حال ناکامی آهی کشید. گویی همدردیاش باز میگشت و به چهرهاش برمیخورد، مثل یک شاخهی تمشک جنگلی که ناگهان دربرود. بهطور عجیبی دوگانه بود، بخشی از وجودش به سمت آنها...
View Articleروانشناسی تنهایی زنان
" زابینه ونیست" روانشناس و نویسندهی این مقاله به تجزیه و تحلیل این موارد میپردازد و این سوال را مطرح میکند که چرا ارتباط بین جوانی و تنهایی به منزلهی یک تابوی بزرگ تلقی میشود " حس انزواطلبی و...
View Articleآنها کم از ماهی ها نداشتند
این که گفتم " گم شو" برای من تنها یک شوخی بود، گفتم که حرفی زده باشم. به اتفاق واقعی توی این گم شدن فکر نکرده بودم. آنقدر اصرار به رفتن با باقی مردم داشتی که از حرصم چیزی پراندم. " گم شو" برای من تنها...
View Articleمیزبان سرزده رفت
کوه نیستمولی خوب میدانمهیچ سنگیصبور نیست نمونهاشهمیندل ِ بیطاقت ِ تو ...+++ گفت: گاهی گفتن چهقدر آدم را سبک میکندکاش می گفتم:گاهیچقدرنگفتننیز ...+++ به هستی خرده مگیردر از داخل قفل استاصلا بی خیال...
View Articleقانون توانگری
اگر خدا را منشاء همه برکتها و ثروتهای خود بدانید و برای یکایک جزئیات امور مالی خود چشم امیدتان را به او بدوزید، همه جنبههای زندگیتان ثبات مییابد. آنگاه زمانی میرسد که شاهد اضطرارها و فوریتهای مالی...
View Articleامریکا ( مفقودالاثر)
این آقا اول پرسید: " شما بیکار بودید؟" این سوال و تقریبا تمام سوالهای دیگرش خیلی ساده بودند، کاملا بی چم و خم، جواب ها را هم با سوال های فرعی ارزیابی نمی کرد. با وجود این می دانست چه طور سوال هایش را...
View Articleشاهدخت سرزمین ابدیت
پیرمرد با کنجکاوی پرسید: " چرا ریش گذاشتهای؟"- " از قیافهی قبلیام بدم میآید."- " حتما دیگر هم دلت نمیخواهد قصه بنویسی؟"لحظهای مکث کرد و بعد گفت: " شاید."- " اما آن شکلی قشنگتر بودی."- " آقای...
View Articleروانشناسی رنگها
آبی تیره: نشانگر " عمق احساسات" بوده و صفات زیر در انتخاب این رنگ وجود دارد:خودمحورمنفعلروحیه مشارکت و همکاریغیر مستقلحساسیت طبعدارای قدرت ادراک زیادروحیه اتحاد با دیگرانجنبههای عاطفی شخصیت او عبارتند...
View Articleآقای کبوتر و بانو
زن کیک را با دقت تقسیم کرد و مرد دست دراز کرد تا تکهای بردارد.زن با لحنی تایید خواهانه گفت: " متوجه هستی چقدر خوشمزه است؟" و افزود: " موقع خوردن باید از نیروی خیال کمک بگیری، چشمها را ببندی و طعمش را...
View Articleگریهی آرام
تاکاشی خیلی جدی سوال کرد: " ناتسو، تو میتوانی سوت بزنی؟"ناتسومی با احتیاط پاسخ داد: " بله، منظورت چیه؟"- " اگر بعد از این تاریکی سوت بزنی، مردم روستا دیوانه میشوند ... "و با لحنی ملایم که با خلق و...
View Articleچسبی به نام زخم
از استکان چای تو لبریز میشومبا حلقههای دود، گلاویز میشومسیگار میکشی و غزل مینویسیاموقتی دچار حس غمانگیز میشوماز من گذشته فصلِ شکفتن قبول کنمثل بهار، بردهی پاییز میشومآنقدرها بلند نظر میکنی...
View Articleخودت رو از برق بکش!
من نزد مادرم نشستم و تمام مشکلاتم را توضیح دادم. انتظار داشتم به من دلداری دهد و بگوید همه چیز درست خواهد شد. او اجازه داد که تمام ماجرای غم انگیزم را تعریف کنم و بدون اینکه حرفی بزند به صحبت هایم گوش...
View Articleخاطره ی دلبرکان غمگین من
از ماهها قبل تصمیمم این بود که یادداشت سالروز تولدم فقط گلایه از گذر ایام نباشد، بلکه درست برعکس؛ خیال داشتم در تمجید سالخوردگی قلمفرسایی کنم. برای شروع، از خودم پرسیدم اولینبار کی متوجه شدم عمری از...
View Articleشمعها تا آخر میسوزند
منجم پیر گفته بود که شمعی بگیرید و در محل خلوتی روشنش کنید. اگر شمع تا نیمه سوخت، به این معناست که تو کشتهشدهای و اگر شمع تا آخر سوخت یعنی که زندهای و پس از آن کار و بار مادرکلان شمع بود و شمع ......
View Articleلبخوانیهای قزلآلای من
تمامی روزها یک روزندتکه تکه میان شبی بیپایان.×××رویاصدای گلی استدر خانهئیکه گلی نیست.×××عمرحسرت جشنی است بیکرانکه هلهلهاشاز پس دیوارها به گوش میرسد.×××دلتنگیخوشه انگور سیاه استلگد کوبش کنلگدکوبش...
View Article