زن کیک را با دقت تقسیم کرد و مرد دست دراز کرد تا تکهای بردارد.
زن با لحنی تایید خواهانه گفت: " متوجه هستی چقدر خوشمزه است؟" و افزود: " موقع خوردن باید از نیروی خیال کمک بگیری، چشمها را ببندی و طعمش را از روی بویش حس کنی. یکوقت فکر نکنی که این یک دستپخت معمولی است. نخیر، این از آن کیکهاست که ممکن بود در سِفر پیدایش به آن اشاره شود ... و خداوند فرمود: " کیک بشود" و کیک شد. و خداوند کیک را دید که نیکوست."
مرد گفت: " احتیاجی به این حرفها نیست. واقعا نیست، چون خانه تو تنها جائی است که من متوجه تمام چیزهائی که میخورم هستم، در صورتی که هیچ جای دیگر اینطور نیست. گمانم به این خاطر باشد که این همه وقت تک و تنها زندگی کردهام و موقع غذا خوردن هم معمولا چیزی میخوانم ... یا به این خاطر که به غذا خوردن به عنوان غذا نگاه میکنم ... به عنوان چیزی که بعضی وقتها هست ... برای اینکه بلعیده شود ... برای اینکه ... دیگر نباشد." خندید و پرسید: " یکه خوردی، نه؟"
" چه جور هم!"
" تازه این که چیزی نیست - " فنجانش را کنار زد و تند و سریع شروع کرد به حرف زدن : " راستش، من هیچ جور زندگی بیرونی ندارم. مثلا نه اسم چیزها را بلدم- مثل اسم درختها و این جور چیزها- و نه هیچوقت متوجه جاها یا اسباب و اثاثیه یا سر و وضع آدمها میشوم. تمام اتاقها به نظر من مثل همند، یک جائی هستند برای نشستن و کتاب خواندن یا حرف زدن ... " مکثی کرد، لبخند غریب و سادهدلانهای به لب آورد، و افزود: " به جز این استودیو." نگاهش در اتاق چرخی زد و روی زن ماند؛ بعد، خوشحال و شگفتزده خندید. به کسی میمانست که در قطار از خواب بیدار میشود و میبیند که هنوز هیچ نشده به پایان سفر رسیده است.
عنوان کتاب: آقای کبوتر و بانو
نویسنده: کاترین منسفیلد
مترجم: شیرین تعاونی (خالقی)
ناشر: چشمه
سال نشر: چاپ اول 1374- چاپ دوم 1386
شمارگان: 1200 نسخه
صفحه: 135 ص.
موضوع: داستانهای کوتاه انگلیسی-- قرن 20 م.
قیمت چاپ دوم: 20000 ریال
مندرجات: درس آواز/ ننه پارکر/ آقای کبوتر و بانو/ غریبه/ روانشناسی/ سفر/ گریز/ ترشی گِلِه/ گاردن پارتی