آفتابپرست نازنین
تمام فیلمهایش را خودش قبلا میدید. نمیدانم کی وقت میکرد کاسبی کند دیگر. هر وقت میخواست به کسی فیلم کرایه بدهد تمام فیلم را همان جا حتی اگر شده سرپایی و تو چند کلمه برای طرف تعریف میکرد. اگر بهش...
View Articleزمانی که یک اثر هنری بودم
هر کدام از ما سه موجود هستیم. یک وجود شیئی داریم که همان جسم ماست، یک وجود روحی که همان آگاهی ما و یک وجود کلامی یعنی همان چیزی که دیگران دربارهی ما میگویند. وجود اول یعنی جسم، خارج از اختیار ماست....
View Articleدختر پرتقالی
نکند اصلا دختر پرتقالی در مراکش بود یا در کالیفرنیا یا در برزیل؟ امروزه پرتقال یکی از میوههای مفید و ضروری است، و به نظر من باید به آن لقب " مهمترین میوهی طبیعت" را داد. شاید او در سازمان ملل در...
View Articleقناریباز
راه که افتادند پرسید: " منتظر کی بودی؟"" کی؟ کجا؟"" خیلی خب نمیخواهد ... "" منتظر ... منتظر تو بودم دیگر. خیلی هم دیر کرده بودی."" آفرین، باور کردم. راستش را بگو."" قرار بود سوال خصوصی نپرسیم.""...
View Articleروز خرگوش
آذر آنلاین است، اولین جمله را می فرستد:« سلام، دیشب خواب مامانو دیدم.»مینویسم:« شدی مامان.»«باید تو غربت گیر کرده باشی تا قدر این خوابها را بفهمی.»«تا معنای غربت چی باشه.»« هر معنایی داشته باشه، من...
View Articleنگران نباش
" کاش هیچ وقت نرفته بودی ... یا وقتی برگشتی سیامک رو ندیده بودی."" شادی، سیامک خیلی ماهه."" آره با اون دک و پزش ... با اون موهای بلند تاب دار و ریشای فرفری و چشمای درشتش که مثل کتیبه های هخامنشی می...
View Articleشکارچی را به عروسی ام دعوت کن
گفتی شاعری و من نیم ساعت خندیدم. دوباره گفتی شاعری و من دوباره نیم ساعت خندیدم. به تو خیره شدم، تا بدانم چرا مردها وقتی اسم جدایی به میان می آید این قدر کودک می شوند، اما تو از نو گفتی شاعری.ببخش، به...
View Articleچهار میثاق
کودکان به همان شیوهای اهلی میشوند که گربه، سگ یا سایر حیوانات اهلی میشوند. ما برای این که به یک سگ آموزش بدهیم، او را تنبیه میکنیم یا به او پاداش میدهیم. ما فرزندانمان را که این همه دوستشان داریم،...
View Articleهمنوایی شبانه ارکستر چوبها
نه، مقابل آینه نبودم. یعنی ممکن است این همان تصویر گم شده ی چهارده سالگی ام باشد؟ یک آن حس کردم دچار جنون شده ام. مگر مرز میان جنون و هشیاری، برای شخص مجنون، مرز مشخصی است؟ همه ی آنهایی که تعادل روانی...
View Articleپَپَر و گل های کاغذی
یک دم چشمانش را هم گذاشت. صداهایی مهاجم و کینه توز می آمد و می چرخید و پشت پلک های بسته اش می شکست و جرقه می زد و هزاران نقطه ی سبز و زرد و نارنجی و مخلوطی از اشکال هندسی ریز و ستاره های رنگین چرخنده و...
View Articleوسواس فکری
همه ترس های وسواسی در ذهن شما شکل می گیرد. در کارکردنم با "انو" دریافته ام که سه خصلت، ویژگی تقریبا همه افراد است: خلاقیت، تجسم و هوش بالاتر از میانگین.خلاقیت، به این دلیل که هسته مرکزی خلاقیت " چه می...
View Articleاگر زن نبودم، قطار بودم
از مهارتهای زندگی استدوست داشتن تو! کاجسیب میدهداگر عاشق شود انگور میدهداگر مست شود توتفرنگی میدهداگر خوشبخت شود کاج میمانداگر تنها باشد! به درختان نیازمندکمک کنتا از خواب زمستانی بیدار شوندبهار...
View Articleآس و پاس های پاریس و لندن
اگر فرض کنیم که کار یک ظرفشور، کم یا زیاد، بیهوده باشد؛ بنابراین چرا تمام رستوران ها و هتل ها او را می خواهند! اگر از دلایل اقتصادی بگذریم، باید ببینیم که کار ظرف شستن و سابیدن دیگ، آنهم برای تمام عمر...
View Articleآلبوم خانوادگی
کار ما هم شده ورق زدن این آلبوم. فکر میکنم همه همینجوریاند. آدمها زندگیشان را به دو دوره تقسیم میکنند. مثلا در تمام سالهای قبل از 25 سالگی، زمان را به دستاوردهایشان نسبت میدهند و بقیهی عمرشان...
View Articleرُز گریه کرد
آقای بووری گفت: " خیلی لطف کردین. خیلی خیلی محبت کردین که منو دعوت کردین."خانم داکین گفت: " امیدوارم خانموتون ... "" خیلی متاسف بود که این مهمونی شبونه رو از می دست داد."" بازم دور هم جمع می شیم. با هم...
View Articleسرهنگ تمام
دلم میخواست تمام روز را در اتاقم بگذرانم. حوصله ی بچهها را نداشتم. وقتی دیگران شادند احساس بدی دارم. گاهی بدبختیهای دوستانم را مجسم میکنم، مرگ عزیزانشان، شکستشان در عشق، کار، زندگی. فکر میکنم...
View Articleبودای رستوران گردباد
از اول که چشم آدم ریز نیست. اصلاً از اول که قرار نیست آدم خانه بخرد. اول فقط یک عده دور هم جمع میشوند و دست میزنند. صبح که بیدار میشوی میبینی هیچکس نیست، تویی و یکی که خوابیده. میروی حلیم میخری،...
View Articleبودای رستوران گردباد
تمام داناهای کل بی کارند چون چیزی نیست که بخواهند بدانند. تصور کنید که یک دانای کل بخواهد کتاب بخواند، آن را بازنکرده از بر است. یا بخواهد به آهنگی گوش بدهد، تمام زیر و بم ها را از حفظ می داند. بخواهد...
View Articleحالا کی بنفشه میکاری؟
به آینه زل زد و بلند گفت: " وقتش است این ترس صاحبمرده را از خودت بکنی، و گرنه ... " باقی حرفش را خورد. خب آسان نبود خودش به خودش بگوید: " وگرنه حقت است سرکوفت بچهات را هم مثل سرکوفت پدرت و شوهرت قورت...
View Article