رانندگی در مستی
فراموشم نکن! نرو از لحظه هامنذار تحریر ِ غم بمونه تو صدامفراموشم نکن، نذار ویرون بشمنذار همسایه با شب و بارون بشمبمون که رفتنت شروع ِ ماتمهبدون ِ تو جهان برای من کمه دوباره تو شب ِ نگاهم پا بذار،منو...
View Articleمن ژانت نیستم
دیروز دختری را توی خیابان دیدم که اگر آقاییزنده بود صداش میکرد ژانت. دختری که چتری موهاش را کوتاه کردهبود و ریختهبود توی صورتش، روسری ساتن شیری رنگ را با دست جلوی سینه نگه داشته بود که نسُرد. ژانت...
View Articleخردهجنایتهای زناشوهری
ژیل: مردها بیدل و جراتن، نمیخوان با مشکلات زندگیشون روبهرو شن، دلشون میخواد فکر کنن که همهچی روبهراهه. در حالی که زنها روشونو برنمیگردونن.لیزا: اینها رو تو کتاب بعدیت بنویس، تعداد...
View Articleمرغ دریایی
نینا: می خواهم ببینم نویسنده مشهور و نابغه بودن چطوری است. مشهور بودن چه احساسی در انسان تولید می کند. راستی شهرت چه حالتی در شما به وجود می آورد؟تریگورین: چه حالتی؟ مطمئنم که هیچ! هرگز در این باره...
View Articleنمی دانم ها
چه مهمانان بیدردسری هستند مردهگان!نه به دستی ظرفی را چرک میکنندو نه به حرفی دلی را آلوده!تنها به شمعی قانعندو اندکی سکوت ...***جا مانده است چیزی جاییکه هیچ گاه دیگرهیچ چیز،جایش را پر نخواهد کرد...
View Articleپس از تاریکی
" به نظرت می توانیم بزودی باز همدیگر را ببینیم؟"" چرا؟"" چرا؟ چون می خواهم ببینمت و باز با تو حرف بزنم. اگر ممکن باشد در ساعت عادی تری از روز."" منظورت این است که قرار بگذاریم؟"" می شود این جوری هم...
View Articleهمین است که هست
تو دو تا دست داری، دو تا پا، یک شکم. برای این شکم وامانده این چهار تا را علاف نکن. درازشان کن و بگیر بخواب. سعی کن از خوابت لذت ببری. هیچ لذتی با لذت خواب قابل مقایسه نیست. به غرغرهای مادرت هیچ گوش...
View Articleمزرعه حیوانات
زندگی بقیه حیوانات تا آنجا که خودشان به یاد داشتند ذره ای تغییر نکرده بود. معمولا گرسنه بودند، روی مشتی از کاه می خوابیدند، از برکه آب می خوردند و در مزرعه جان می کندند. زمستانها سرما امانشان را می...
View Articleمرد، پول و شکلات
" وقتی مردم از تمرکز کردن روی رویاهایشان دست میکشند، آنان در راه پرپیچ و خم ذهنهایشان گم میشوند، با کمال تعجب در یک چرخه تکراری سرگردان میشوند. بنابراین وقتی زندگی رنگ می بازد، هیجان نیز میمیرد....
View Articleصندلی لهستانی
باید نویسنده باشی، گاهی حرکت دست هایت تندتر می شود، شایدم نقاش باشی، پشت این پنجره طرح هایی می زنی، طرحی از من، شاید.حتما پرتره ای از من می کشی، باید موهایم را کنار صورتم بریزم. اول بار که دیدم آن جور...
View Articleخاطرات یک گیشا
جمعیت مثل سیل از پله های ساختمان بالا می رفتند. لا به لای مردهایی با کت و شلوار تیره ی غربی و کیمونو، گیشاها با کیمونوهایی با رنگهای درخشان چون برگهای پاییز روی آب تیره ی رودخانه ایستاده بودند. یک بار...
View Articleاز پائولو کوئیلو متنفرم!
فرهاد با اینطور کلاس گذاشتنهایش، گند زده بود به همه چیز. اصلا فکر نکردهبود، معرفی شدن به عنوان یک نویسنده - و احتمالا به قول فرهاد کسی که آخر نویسندگیست! - دست و پای آدم را میبندد. دخترها اغلب...
View Articleچند رویا مانده تا طلوع رنگینکمان
اگر میگویم خستهامهزار بیراهه نرو!میروی اشتباه میکنی برمیگردیبعد میگوییمنظور ِ خاص ِ این عده همین است که هست وُهمین است که بود! من میگویممن از دست ِ خودم خستهام!میفهمی ...؟برای روشن کردن ِ...
View Articleاز سر بی حواسی
1وقتی حواس ات نیستزیباترینیوقتی حواس ات هستفقط زیباییحالا حواست هست؟2وقتی حواس ات نیستدر من مانده ایوقتی حواس ات هستبا من مانده ایحالا حواس ات هست؟3وقتی حواس ات هستبه خاطره راه می دهیوقتی حواس ات...
View Articleتنهایی پر هیاهو
سی و پنج سال است که در کار کاغذ باطله هستم و این " قصه عاشقانه" من است. سی و پنج سال است که دارم کتاب و کاغذ باطله خمیر میکنم و خود را چنان با کلمات عجین کردهام که دیگر به هیئت دانشنامههایی...
View Articleمامور سیگاری خدا
تهراناز جمهوری تا بهارستانآبان 1387... جوانک راننده در دنیای خودش است و مدام زیر لب حرف میزند. گوش که تیز میکنم معلوم میشود دارد به سوالات مسابقهی رادیویی در حال پخش پاسخ میدهد.گویندهی زن رادیو:...
View Articleبیگانه
فکر می کنم خوابم برد چون با ستارگان روی صورتم بیدار شدم. صداهای دهکده به گوشم می رسید. بوهای شب، خاک و نمک شقیقه هایم را خنک می کرد. آرامش شگرف این تابستان ِ به خواب رفته مثل جزر و مد به درونم می آمد....
View Articleاز غلط های نحوی معذورم
اسمت را سهواً نحواً صرفاً غلط نوشته ام، معذورم حالا روز از نو، روزی از نو می روم سر کارکارم را عوض می کنم هیکارم من را عوض می کند هیدیگر چشمم به راه نیستحالا راه صرف می کند اسمت را هیقطع می کند حرفت...
View Articleهمه جا پای پول در میان است
علم لایتناهی ویرانگر! و آن تهذیب مهلک و فریبنده! زیرا در نهایت آنچه پشت آن بود آیا چیزی به جز پول بود؟ پول برای تحصیل از نوع مناسب، پول برای دوستان بانفوذ، پول برای اوقات فراغت و فراغ خاطر، پول برای...
View Articleدستهایم را برای تو می آورم
پیشانی ام راکه در آفتاب دشت ها سوختهبرای تو می آورمپیشانی ام راچون پرچمی مواجدر هوای رهایی افراخت.یکه و تنهادر جهنم جنگهای جانفرسا سوخت.برای تو می آورمپیشانی ام راکه حتی به خاطر حلقه گلهای پیروزی، خم...
View Article