دلم میخواست تمام روز را در اتاقم بگذرانم. حوصله ی بچهها را نداشتم. وقتی دیگران شادند احساس بدی دارم. گاهی بدبختیهای دوستانم را مجسم میکنم، مرگ عزیزانشان، شکستشان در عشق، کار، زندگی. فکر میکنم این دخترها باید روزی درد مرا تجربه کنند. من معنای عدالت را اینگونه میفهمم.
...
من هیچوقت در زیارتهای مادر همراهیاش نکردم. مادر گله میکرد. پدربزرگ نگاه مضطربش را به من میدوخت و به مادرم میگفت:
- این دختر ایمان نداره زهرا. درست مثل باباش.
و من احساس میکردم باید چیزی حیاتی در وجودم کم باشد. چیزی که نبودنش بهزودی مرا از پا درمیآورد، همانطور که پدر را از پا درآورد.
عنوان کتاب: سرهنگ تمام
نویسنده: آتوسا افشین نوید
ناشر: چشمه
سال نشر: چاپ اول، 1390
موضوع: داستانهای کوتاه فارسی-- قرن 14
شمارگان: 1500 نسخه
قیمت: 30000 ریال
صفحه: 117 ص.