بیشعوری
غرزدنبیشترین حجم نق را در دنیا بی شعورها تولید می کنند. بی شعورها در موارد زیر غر می زنند:وقتی که دیگران پولی به دست بیاورند؛وقتب که خودشان پولی به دست بیاورند؛ درباره این واقعیت که باید برای امرار...
View Articleدوستت دارم: هزار سال دوستت دارم در شعر ایران
عشق میورزم و امید که این فن شریفچون هنرهای دگر موجب حرمان نشوددوش میگفت که فردا بدهم کام دلتسببی ساز خدایا که پشیمان نشودحسن خلقی ز خدا میطلبم خوی تو راتا دگر خاطر ما از تو پریشان نشود. ( حافظ)×××...
View Articleتمام زمستان مرا گرم کن
شهلا گفت: زنت، بچه هایت را دوست داری؟مهران گفت: تو چه طور؟شهلا گفت: آره. عادت کرده ام. حسابی خانه دار شده ام. جارو، پارو، عصرها دیکته به این یکی؛ حاضر کردن علوم با آن یکی؛ شام برای محسن که شبها تا...
View Articleچون گناهی آویخته در تو
در میزنندکیست؟گرد و خاک تنهاییام را جارو میزنم زیر فرشلبخندی بر صورتم میگذارمو در را باز میکنم××× غریبهای نگاهم میکندغریبهای همکلامم میشودبه غریبهای لبخند میزنمبا غریبهای حرف...
View Articleسوی آبی بادها: تاملی بر عکس های رینکو کاوائوچی
سادگیسادگی؛این تنها چیزی است که آدمی را به رهایی می رساند. *** همه چیز روزی به پایان خواهد رسیدهمه چیز!انسان چه فقیر است. ***چه کسی می داندکدام برگ پیش از همه فرو می افتد؟جز باد! *** غنچه ها به...
View Articleسامسای عاشق
سامسا، نه میدانست کجاست و نه میدانست چه باید بکند؛ فقط میدانست یک انسان است، انسانی به نام گرگور سامسا. اما چطور نفهمیده بود؟ شاید وقتی که خوابیدهبود، کسی این را در گوشش زمزمه کرده باشد؟ او قبل از...
View Articleآموزش یوگا و مدی تیشن در 30 روز
عنوان:آموزش یوگا و مدی تیشن در 30 روزنویسنده:ریچارد هیتلمنمترجم:علی اصغر شجاعیناشر:انتشارات تهرانسال نشر:چاپ اول 1376- چاپ چهارم 1388شمارگان: 1000 نسخهشماره صفحه: 264 ص.موضوع:یوگا / مدی تیشنقیمت:...
View Articleصعود زندگی من
کودکانی که در این منطقه دیدیم با سلام سنتی نپالی " ناماسته " از ما استقبال کردند. بچه هایی که با افتخار در لباس های کهنه و وصله پینه شده خود در حالی که کف دو دست را به هم چسبانده، به حالت دعا، در...
View Articleطهران، خیابان جمهوری
برای کبوترها دانه می پاشمبه گلدان های پشت پنجره آب می دهمپنجره را باز می کنمبه خورشید می گویم: صبح به خیرنگران نباشهمه چیز مثل گذشته است *** کاشخانه ی ما پنجره ایبرای دیدن تو داشتپنجره ای که می شد از...
View Articleپل های مدیسون کانتی
حالا شکی ندارم که از مدت ها پیش، من و تو به سوی هم کشیده می شدیم. گرچه هیچ یک از ما پیش از آشنایی، دیگری را ندیده بود، اما ورای بی خبری ما، نوعی ندای درونی به ما اطمینان می داد که هم دیگر را خواهیم...
View Articleجمعه ها هنوز خواب می بینند
نیامدن؟ نه، هرگز به او نمی آیداگر چه دیر شد اما نگو نمی آید نگو به حال شب ما دلش نمی سوزدنگو که صبح به این سمت و سو نمی آید هوای باران را انتظار داشته باشکویر می شکفد، عطر پونه می آید خدای من! اما آن...
View Articleساراییسم
باران گرفتاز پلکان ابر بالا رفتزن بی اجازهقهرمان قصه ی من شدخورشید رااز روی ی سقف آسمانبرداشتسیگار خیسشبا تب خورشید روشن شدپُک زدمیان ابرهاسیگار خیسش رابه بادهای ی مضطرب بخشید گیسش رابارانتنش را زخم...
View Articleپیش از آن که بخوابم
این آلبوم برایم می گوید چه کسی هستم؛ ولی هنوز هم دلم نمی خواهد لایش را باز کنم. می خوام مدتی همین جا بنشینم؛ در حالی که کل گذشته محو و مبهم است. در وضعیت تعلیق و بلاتکلیفی ام؛ جایی بین احتمال و...
View Articleمجرد ها
سیلوی: امیدوارم از این جا بیرونمون نکنه. دلیل اخراج: زیادی خنده رو. مضرات: حواس پرتی دیگر کارمندان.میشل: بس کن. خوب می دونی منظورش چی بود. اشتباه نکرده ... ما هر روز با آدمایی سروکار داریم که رنج...
View Articleنسکافه با عطر کاهگل
نه ... دیگر چیزی نمی خواستم، جز خواب.پس، آرام روی برف ها دراز کشیدم و با خیال راحت چشم هایم را بستم. داشتم جزئی از یخبندان می شدم ...حال خوبی داشتم، سبک بودم و دلم آرام بود. بوی خوبی می آمد، به پلک...
View Articleگزیده شعر امروز خراسان: اشعار آزاد
دوست داشتن از دست های تو شروع می شودوقتی که دور میز نشسته ایمچای می نوشیمتو دست های مرا می گیریبه خواب عمیق فرو می رومو فکر می کنمبه این کشتی های جنگیباید بعد از جنگ چه کاری انجام دهند ( محسن بنده...
View Articleنانت نونا نانت
خراب کردن ارتباط ها و به تعبیری پل های پشت سرم، عادتم شده بود و مرا به یک قطع کننده ی قهار رابطه بدل کرده بود. اصلا بخش اجتناب ناپذیری از رفتار و بینشم بود و اگر پلی را خراب نشده باقی می گذاشتم، شب...
View Articleولادیمیر می گوید:
من را که دید آمد کنارم نشست. به آسمان نگاه کرد و گفت: " چهل سال است توی این خیابان زندگی می کنم و هیچ وقت ندیده ام یک دختر بچه بیاید روی این پله ها بنشیند."گفتم: " تازه آمده ایم."گفت: " خوب است." و...
View Articleدر آستانه تازه شدن
زردیم به درد نوبهاری نخوریمخشکیم، به درد شاخساری نخوریمای زندگی دوباره! ای عشق عزیز!ما بی تو به درد هیچ کاری نخوریم (بیژن ارژن) *** بعد از تو دگر گُل و بهاری نایدغم آید و چون تو غم گساری نایددر ماتم...
View Article