در میزنند
کیست؟
گرد و خاک تنهاییام را جارو میزنم زیر فرش
لبخندی بر صورتم میگذارم
و در را باز میکنم
×××
غریبهای نگاهم میکند
غریبهای همکلامم میشود
به غریبهای لبخند میزنم
با غریبهای حرف میزنم.
غریبهای به من گوش میسپارد
و بر غمهای سادهی او
میگریم
در این تنهایی که
غریبهها را گرد هم میآورم
×××
رد ِ تو را دنبال میکند، سایهام
قدم به قدم که میروی
قدم به قدم که باز میآیی
چون گناهی
در تو آویختهام
بی آرزوی رستگاری
×××
مانند ولگردی
که تا توانسته خود را پُر کرده
از ترس ِ یک روز بی غذا ماندن
خیره میشوم به تو
که بر دامنم
سر گذاشتهای
×××
خواهش می کنم
بیا ...
قهوهای سفارش دادهام
و از ترس ِ آن که
مبادا دیر برسم
کیف پولم را فراموش کردهام.
×××
عنوان: چون گناهی آویخته در تو
شاعر: مرام المصری
مترجم: سیدمحمد مرکبیان
ناشر: چشمه
سال نشر: چاپ اول 1393
شمارگان: 1000 نسخه
شماره صفحه: 106 ص.
موضوع: شعر عربی - قرن 20 م.
قیمت: 65000 ریال