خراب کردن ارتباط ها و به تعبیری پل های پشت سرم، عادتم شده بود و مرا به یک قطع کننده ی قهار رابطه بدل کرده بود. اصلا بخش اجتناب ناپذیری از رفتار و بینشم بود و اگر پلی را خراب نشده باقی می گذاشتم، شب خواب به چشمانم نمی آمد و صبح نشده، برای فردا دینامیت گذاری اش کرده بودم. پل ها یک طرفش وصل به گذشته بود و من با گذشته مشکل داشتم، حتی اگر در زمان خودش برایم مملو از شادی و موفقیت بود.
( صفحه 15)
بدجوری ذهنم را درگیر کرده بود. مدام در همین چند ثانیه این نشانه ها را با حدس و گمان هایی که برایش داشتم پیش هم می چیدم ولی راه به جایی نمی بردم. یعنی خودم می خواستم که راه به جایی نبرم. ترس از این داشتم که افکارم بر خودم هویدا شود و برهنه در مقابلم رژه روند. آن وقت بود که نمی توانستم زشتیشان را از منطقم پنهان کنم. به خودم نهیب می زدم که این فقط یک کابوس است مثل میلیون ها کابوس دیگری که هر شب در اذهان می آیند و می روند. به خودم اطمینان می دادم که پیامی در کار نیست و باید به خودم مسلط باشم.
( صفحه 32)
این که چگونه به درجه ی استادی در نواختن پیانو رسیدم و با چه حباب سینما را شکستم، واقعا اهمیتی ندارد. فقط توجه داشته باش در طول دو سال و اندی که فیلمسازی از من برای رسیدن به جایگاهی که صدای شکستن حبابش را بشنوم، زمان گرفت و دو سال زمانی که صرف پیانو کردم، امید همراهم بود. امیدی که اگر هم نبود، اطرافیان مرا اسیر آن می کردند. با امید این که گوهری نایاب خواهم یافت، به آن ها نزدیک شدم. نزدیک و نزدیک تر. لمس شان کردم، بو کشیدم، مزه مزه کردم، ولی هیچ نبود. همه را بدلی یافتم. احساس مردمی را داشتم که برای اولین بار محو تصویر متحرک شده اند؛ از این که به دنبال زیبارویی که بر پرده ی سینما دلبری می کند به روی سن بپری و بر روی پرده دست بکشی و بفهمی جز نوری که اکنون بر دستت نشسته، چیزی وجود ندارد و از این تخیلی که این چنین واقعی می نمود سردرگم شوی.
( صفحه 58)
***
عنوان:نانت نونا نانت
نویسنده:آرمان حکیمی
ناشر:انتشارات افراز
سال نشر:چاپ اول 1392
شمارگان: 1100 نسخه
شماره صفحه: 224 ص.
موضوع:داستان های فارسی- قرن 14
قیمت: 108000 ریال