غزل کلاغ
همه باغ در خموشیست
نه آب جنبد اینجا
و نه برگ و نه شکوفه
چه بهار و باغ باشد؟
وزش نسیمکی را
به روایت گل سرخ
توان ز دور دیدن
که بهار بیپرنده، ز هزار سوی، تنهاست
اگر چه در جوارش
ز " بهشت آرزوها" همهگون سراغ باشد.
همه بیم شهر ازین است
که هدر رود بهاران و به خاک را ریزد
و پرندهای نیابد
و اگر بیابد از دوده درد و داغ باشد.
چه بهار و باغ باشد
که سرود کودکانش غزل کلاغ باشد؟
1354
عنوان: خطی ز دلتنگی
شاعر: محمدرضا شفیعی کدکنی
ناشر: سخن
سال نشر: چاپ هفتم، 1389
صفحه: 106 ص.
موضوع: شهر فارسی -- قرن 14
شمارگان: 2200 نسخه
قیمت: 23000 ریال