Quantcast
Channel: امروز لی‌لی چی می‌خونه؟
Viewing all articles
Browse latest Browse all 549

پنجاه درجه بالای صفر

$
0
0

تاریکی شب افتاده بود روی شهر و زندان. علی ستوده با شب‌بیداری ناجورش کلنجار می‌رفت که حس کرد یکی دارد فین‌و‌فین می‌کند. گوش که تیز کرد صدای سینا را شنید. پا شد و رفت کنار تختش. سینا پتو را کشیده بود روی سرش. دو سه بار صداش کرد. جوابی نشنید. رفت نزدیک‌تر و پرسید: " داری گریه می‌کنی؟"

سینا گفت: " ولم کن."

پتو را از روی سینا کنار زد و گفت: " مرد که گریه نمی‌کنه. می‌کنه نقاش؟"

سینا گفت: " من مرد نیستم. تا اطلاع ثانوی من یه قاتلم." علی ستوده نفسش را بیرون داد و به چشم‌های سینا خیره شد که انگار سرخ شده‌بودند. گفت: " درست می‌شه. من درستش می‌کنم."

سینا گفت: " هیچ کس نمی‌تونه درستش کنه. هیچ‌کس الا این که زمان برگرده عقب. بره قبل اون دعوا."

" سر چی دعوات شد؟ هان سینا؟ تو که پسر خوبی هستی."

" سر یه موضوع چرت. فحش داد. به ننه‌م. بهم گف بی‌بته و منم فحشش دادم و دست‌به‌یخه شدیم. سر هیچ و پوچ کشتمش."

علی ستوده لیوانی آب برای سینا ریخت، اما سینا دستش را رد کرد و ستوده خودش آب را خورد. چیزی توی تنش داغ شده بود. پرسید: " نقاش، تو به معجزه اعتقاد داری؟ آره؟"

" آره."

" تا حالا معجزه دیدی؟"

" یه بار یه فلج شفا پیدا کرد. خودم دیدم."

علی ستوده گفت: " شاید معجزه‌ای بشه."

سینا اشک چشمش را پاک کرد و گفت: " من دیگه فراموش شده‌م. معجزه واسه‌ی من اتفاق نمی‌افته."

علی ستوده آب دهانش را قورت داد. زبانش خشک و سنگین شده بود و ترسی به جانش نشسته بود. گفت: " می‌ترسی؟"

سینا گفت: نه. فقط دلم واسه‌ی مامانم می‌سوزه. چیزی اون بیرون ندارم که بترسم از دستش بدم."

علی ستوده پرسید: از اون بیرون بیشتر از همه دلت واسه چی تنگ می‌شه؟ هان نقاش؟"

عنوان کتاب: پنجاه درجه بالای صفر

نویسنده: چنگیزی، علی، 1356-

ناشر: چشمه

سال نشر: چاپ اول، 1390

شمارگان: 1500 نسخه

موضوع: داستان های فارسی-- قرن 14

صفحه: 210 ص.

قیمت: 50000 ریال


Viewing all articles
Browse latest Browse all 549

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>