قمارباز
دلم را روی میز میچینم
با تمام نفسهایم
که هوای با تو بودن را
میبلعند
و هر نفسی که فرو میرود
ممد حیات است و
دیگر بالا نمیآید
که با هر نفس از تو بمیرم
ببین چگونه دلم را
مثل جنینی
که نه سقط میشود
نه به دنیا میآید
به گرده میکشم
این کلمات حرامزاده را
چه کسی بر زبانم ریخت
این دوستت دارم بیپدر را
قمار باز ناشی من
این همه را
گران بباز
یا بمان و از من زنی بساز
همین که بیایی
و کسی چشم براهت باشد
همین که بیایی
و پیش از آنکه بیایی
عطر چای گلستان
در آشپزخانه بپیچد ...
از من زنی بساز
زنی که تاکنون نبودهام
زنی که تا کنون نبوده است
حالا دلم را
از ترس مادرم
لای کتابهای مدرسه پنهان نمیکنم
و حروف اول اسمهایمان را
در دو قلب کوچک زخمی ...
حالا
در تمام رگهایم
من از تو دورم را
درد میکشم
و هر روز
در من زنی زاده میشود
که انقراض عشق را
یک روز به تاخیر بیاندازم
تو دیر میرسی
آن قدر دیر
که این پیراهن
نه برای پوشاندن شانههایم
کافی است
نه برای یک قواره کفن!
نام عزیز تو را
در تمام چاههای جهان
فریاد میزنم
صدای من از راه دور
به گوشت نمیرسد
- الو سلام برادران دینی من
که پایتان طبق قوانین
به گلیم تنهایی آدمها کشیده میشود
تا سکوت مرا شنود کنید
و بغض مرا به ثبت برسانید
شما که میدانید
من
نمیتوانم این همه بیتابی را
با سرویس پیام کوتاه
برای او بفرستم ...
تمام ترانههای کوچه بازاری
اعجاز صدای عبدالباسط
در تلاوت یوسف
برای من
پر از برای دلتنگم هاست
پر از اوی شعرهای من
که تو باشی
این همه را
گران بباز
قمارباز ناشی من
یا بمان و
از من زنی بساز!
عنوان:یادش بخیرهای لعنتی
شاعر: بهرامی، راضیه، 1356-
ناشر: آهنگ دیگر
سال نشر: اول، 1388
موضوع: شعر فارسی-- قرن 14
صفحه: 75 ص.
قیمت: 18000 ریال.
×××
این همه دلتنگی برای تو نیست
برای جای خالی دوستت دارم است
در کلمات من