حالا درست روبهروی هم بودند و فاصلهشان بسیار کمتر از قبل بود. زن صدای ضربان قلبش را میشنید و مرد با دقت او را زیر نظر داشت.
مرد گفت: " هیچ میدانی؟"
زن گفت: " چی را؟ "
مرد گفت: " فکر نمیکنم تا حالا کسی بهت گفته باشد."
زن گفت: " چی را؟ "
مرد گفت: " شاید هم اشتباه میکنم و من نفر اول نیستم."
زن گفت: " درباره چی حرف میزنی؟"
مرد گفت: " درباره مژههایت."
زن گفت: " مژههایم چطوریاند؟"
مرد گفت: " مژههایت را خیلی بهم میزنی."
و با دست به مژههای خودش اشاره کرد و با تانی جمله را یک بار دیگر با صدای بلند ولی با دوری آهسته تکرار کرد: " مژه - هایت - را - خیلی - بهم - میزنی."
زن گفت: " راستی؟"
مرد گفت: " پس چی؟ متوجه نشده بودی؟"
زن گفت: " نه. دقت نکرده بودم."
مرد گفت: " هیچ کس هم تا حالا بهت نگفته بود؟"
زن گفت: " نه، هیچ کس هم تا حالا بهم نگفته بود."
مرد گفت: " با این حساب من اولین نفر هستم."
( از داستان رُخ)
عنوان کتاب: زندگی من در سهشنبهها اتفاق میافتد
نویسنده: علوی، طاهره، 1342-
ناشر: قصیده سرا
سال نشر: چاپ اول، 1380
شمارگان: 2000 نسخه
موضوع: داستانهای کوتاه فارسی-- قرن 14
شماره صفحه: 128 ص.
مندرجات: ناجی/ مرد قهوه ای/ رخ/ سبز روی آبی/ مثل همیشه/ زندگی من در سهشنبهها اتفاق میافتد/ کیسه کوچک چرمی آویزان از کمر/ جهان یک نفره/ شبیه چارلی/ جناب سرهنگ/ خواهر روحانی من/ حالت اول