آدم همیشه به خودش دروغ می گوید.
برای اینکه عشق تاب تحمل حقیقت را ندارد.
...
مردها خوب می دانند بعضی کلمه ها چه بلایی به سر زن ها می آورد.
...
فقط توی کتابهاست که می شود آدم زندگی اش را عوض کند. که می شود با یک کلمه همه چیز را پاک کرد. بار سنگین چیزها را از بین برد. کراهت را پاک کرد و در آخر جمله ناگهان در آن سر دنیا قرار گرفت.
...
روی پیشانیش چین های جدیدی دیدم و اطراف لبش چروک های ریز، مثل ریشه های باریک. پوستش روی گردنش شل شده بود، جایی که اوایل دوست داشتم ببوسم. گذر این سال ها را روی چهره اش دیدم، زمان را دیدم که چگونه ما را از رویاهای مان دور می کند و به سکوت نزدیک.
...
وقتی کسی می میرد، آدم همیشه دیر می رسد. خدا می داند چرا.
...
مادربزرگ ها مادرهای بهتری هستند چون مادرها بیشتر وقت شون صرف زن بودن می شه.
...
خوب می دانم که آدم هیچ وقت به اندازه ی کافی قربان صدقه ی پدر و مادرش نمی رود و وقتی به خودش می آید دیگر خیلی دیر است و کار از کار گذشته است.
...
موفقیت خطرناکه، وقتی که آدم به خودش شک نمی کنه.
...
من معتقدم که چیزهایی که متعلق به گذشته است از کار افتاده نیست. این که آدم خودش کاری را انجام بده بسیار زیباست، مهمه آدم برای انجام کاری وقت صرف کنه. بله فکر می کنم دور همه چیز زیادی تند شده. زیادی تند حرف می زنیم. وقتی هم فکر می کنیم، زیادی تند فکر می کنیم! پیامک و پیام الکترونیکی می فرستیم بدون این که نوشته مون رو دوباره بخونیم، ظرافت املا رو، ادب رو، مفهوم چیزها رو از دست دادیم. روی فیس بوک دیدم که جوون ها از استفراغ کردن شون عکس می ذارن. نه، نه، من مخالف پیشرفت نیستم، فقط از این که می ترسم که آدم ها رو منزوی تر کنه.
...
گاهی مصیبت آن قدر عظیم است که چاره ای جز رها کردنش نیست. نمی شود همه چیز را نگه داشت، حفظ کرد. دست هایم را در تاریکی دراز و باز می کردم تا شاید مادرم برگردد و در آغوشم بفشارمش. دعا می کردم که گرمایش پُرم کند، که ظلمت من را با خود نبرد.
...
نیازهای ما آرزوهای روزانه ما هستند. فردای ما را، پس فردای ما را، آینده ی را، کارهای کوچکی می سازد که باید انجام دهیم. این چیزهای کوچکی که هفته ی بعد قرار است بخریم، باعث می شود فکر کنیم که هفته ی آینده هنوز زنده ایم.
...
یک عمر صرف پُر کردن یک خانه می شود و وقتی پر شد اشیاء را خراب می کنیم تا جایگزین شان کنیم، برای این که فردا کاری داشته باشیم.
...
اگر آرزوهای آدم های دیگر را برآورده سازید، این خطر هست که نابودشان کنید.
...
اگر آدم کسی را دوست داشته باشد و از دست بدهد دیگر هیچی ازش باقی نمی ماند.
...
مردم حرفی با هم ندارند. با تلفن های شان تنهایند. در خلا زندگی شان هزاران کلمه پرتاب می کنند.
...
می داند که اندوه خطوط چهره را عوض می کند، رنگ چشم ها را تغییر می دهد.
...
اگر کسی که زندگی تان را زیبا می ساخت، روزی به شما خیانت کند، گذشته ی زیبای تان زشت می شود؟
...
فهمیدم: دوست داشتن یعنی درک کردن.
عنوان:کلاف آرزوها
نویسنده:گرگوار دولاکور
مترجم:شهلا حائری
ناشر:قطره
سال نشر:چاپ اول 1395
شمارگان: 400 نسخه
شماره صفحه: 132 ص.
موضوع:داستان های فرانسه- قرن 21 م.
قیمت: 95000 ریال