Quantcast
Channel: امروز لی‌لی چی می‌خونه؟
Viewing all articles
Browse latest Browse all 549

شکسپیر و شرکا

$
0
0

 

- چای؟

- مهمونی چای داره شروع میشه.

زن خود را ایو معرفی کرد. موهای سیاه مدل مصری و لبخندی مثل عروسک های چینی داشت و انگلیسی را با ته لهجه­ی آلمانی صحبت می کرد. وقتی سر درگمی ام را حس کرد، دستش را از آن سوی میز دراز و بازویم را نوازش کرد.

- یکشنبه ی هر هفته طبقه­ی بالا مهمونی چای برگزار می شه.

به قسمت پشتی کتاب فروشی اشاره کرد. گرچه اولین لحظات حضورم در کتاب فروشی شکسپیر و شرکا به وضوح غیرعادی بود، با این حال مسیرهایی که ایو گفته بود دنبال کردم. بیرون توفان بیداد می کرد، کنجکاوی داشت کم کم قلقلکم می داد و باید بگویم هر روز پیش نمی آمد که زنی با لبخندی چنان شیرین آدم را به چای دعوت کند.

پشت مغازه، درست پشت تاقچه ای با شیشه ی رنگی، کنار کتاب­های آلمانی، راه پله ای چوبی بود. پله هایی پوشیده با فرش قرمز که منتهی می شد به اتاق دیگری پر از کتاب، که این یکی را با آینه و تخت خوابی دو طبقه در میان کتاب های کودکان چیده بودند. نسخه ای بسیار قدیمی از آلیس در سرزمین عجایب روی روتختی مخملی تخت پایینی باز افتاده بود و یک جفت دمپایی یک طرف تخت دیده می شد.

 

...

 

پلیس برای فشار آوردن به جرج او را مجبور کرد تا از قوانین حاکم بر هتل ها پیروی کند و در نتیجه آمار هر کسی را که در مغازه اش می خوابد نگه دارد. این غیرممکن بود، چون جرج هیچ وقت از مهمانانش پول نمی گرفت و همه شان را دوستانش حساب می کرد، اما پلیس مجبورش کرد شماره ی گذرنامه، تاریخ تولد، و دیگر اطلاعات ضروری هر کسی را که در شکسپیر و شرکا می ماند یادداشت کند.

تازه بر خلاف هتل های توریستی، جورج مجبور بود گزارشی روزانه ارائه دهد، آن هم نه در مقر اصلی پلیس که آن طرف رود سن بود، بلکه در ایستگاه پلیسی دورافتاده که از مغازه نود دقیقه راه بود. با تمام این احوال، جرج با قدم های استوار به پیش رفت. اول دوچرخه ای خرید تا رفت و آمد روزانه اش را برای تحویل گزارش به پلیس راحت کند. بعد این برنامه را به تمرینی خلاق برای مهمانانش تبدیل کرد. به جای نوشتن اطلاعات شخصی خشک، از آن ها می خواست تا گزارش کوتاهی از زندگی شان و این که چه طور به کتاب فروشی آمده اند بنویسند. این سنت مدت ها بعد از توقف تهدید پلیس ادامه یافت و جرج حالا آرشیوی از عجایب اجتماعی دارد: ده ها هزار زندگی نامه که از دهه­ی 1960 تا به امروز نوشته شده اند، گزارش مفصلی از آدم های سرگردان بزرگ چهل سال گذشته.

 

...

 

مهم ترین قانون این بود که ساکنان مغازه می بایست صبح ها قبل از این که مشتریان از راه برسند از تخت بیرون بیایند تا کارتن های کتاب را برای نمایش در پیاده رو بیرون ببرند و زمین ها را جارو بزنند. به غیر از آن جرج می خواست همه روزی یک ساعت در کارها کمک کنند، چه این کمک مرتب کردن کتاب ها باشد، چه شستن بشقاب ها، چه انجام کارهای نجاری کوچک. همچنین، جرج در حرکتی ایده آلیستی از تک تک ساکنان مغازه خواسته بود روزی یک کتاب از کتابخانه شکسپیر و شرکا بخوانند. کرت می گفت خیلی ها نمایش و داستان های کوتاه انتخاب می کردند تا بتوانند سهمیه ی روز خود را بخوانند.

 

 

عنوان:شکسپیر و شرکا

نویسنده:جرمی مرسر

مترجم:پویه میثاقی

ناشر:نشر مرکز

سال نشر:چاپ اول 1397- چاپ سوم 1395

شمارگان: 1000 نسخه

شماره صفحه: 372 ص.

موضوع:کتاب­فروشی شکسپیر و شرکا/ نویسندگان کانادایی- قرن 20م.- سرگذشتنامه/ پاریس- زندگی فرهنگی

قیمت: 235000 ریال

 

 

 

 


Viewing all articles
Browse latest Browse all 549

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>