اگر گریستن نبود
من اغوا نمیکردم آدم را
زمین
جای دنجی
برای تنهایی نیست .....
...
پرنده
در آغوش آفتاب
سایه میشود
درخت
زل میزند
به پرندهای که رفته است ....
...
بگذار این پنجره
بسته باشد
اما روبهروی تو باشد
...
گریهزار بیحاصلیست،
تنهایی
در گلدان چشمت
مرا بکار!
...
در ابتدای رویش
تو را دانه کرد و مرا خاک
دانه در آغوش خاک
میبالد
...
از باران پیاده شو!
این اشکها
راهی خلیج دردند ...
...
بیابان،
سکوت آدمیست
که از جنگل هیاهو
باز میگردد
به سوی خویشتن.
...
مثل دریایی
میآیی و
نمیآیی!
...
این که قطار باشی و بروی
مسافرتری
تا بنشینی و برسی!
...
تنهایی
مرگی است
که پیش از طلوع
رویاهایش را بیدار کرده است
عنوان: از باران پیاده شو!
شاعر: فاطمه (نسرین) حیایی تهرانی
ناشر: هنر رسانه اردیبهشت
سال نشر: چاپ اول 1389
شمارگان: 3000 نسخه
شماره صفحه: 100 ص.
موضوع: شعر فارسی - قرن 14
قیمت: 16000 ریال