خودم را در آینهی قدی نگاه میکنم. کمابیش چاق شدهام. بیصدا راه میروم و با ساعت کار میکنم، با دقیقهها و ثانیههایش، میدانم در هر دقیقه و یا ثانیهاش کجا باید باشم، سر ایستگاه اتوبوس و یا در اداره ... ساعت شش و پانزده دقیقه بیدار میشوم. شش و سیو هفت دقیقه لقمهای نان و پنیر میبلعم ... گاه فکر میکنم سیم دوشاخهای بهم وصل است بههمراه یک کرنومتر ... دوستانم در موقعیتهای مختلف کاری عکس گرفتهاند از من. گاه عکسهایم را میاندازم پشت مانیتور و خودم را نگاه میکنم. النگویی در دست راستم است و پاهایم را بیشتر وقت نشستن روی هم میاندازم، ماشین حساب هم هست کنار دستم که مدام حساب میکنم، کسور را جوری تراز میکنم و اضافات را جور دیگر. مهم این است که همهچیز تراز باشد. همهی ما به نوعی به دنبال ترازکردن هستیم و تراز شدن شاید ...
( صفحه 52)
...
رها میشوم شبها از لباسهای فرم و کفش محکمی که تمام روز انگشتهایم را در خود میفشارد، رها میشوم از این که به چه باید بیندیشم و به چه نباید بیندیشم. کفشهایم را در میآورم. موهایم را و بدنم را از لباس فرم آزاد میکنم ... ارقام و اعداد ... کنارشان میزنم. همه به کناری میروند؛ افرادی در مرکز خواب و رویاهایم میایستند که نمیشناسمشان، سراسیمه میآیند در خوابها و رویاهایم، سرک میکشند ... پاهایم را این قدر روی تخت میکشم تا جمع بودنشان را پشت میز فراموش کنند ... رها میشوم ... بیعکس تصویر میسازم. تصاویر مثل موج از کنار هم میگذرند و گاه روی هم انبار میشوند. آرام آرام بیداری پس میرود ...
( صفحه 53)
عنوان: درخت
نویسنده: میترا داور
ناشر: افراز
سال نشر: چاپ اول 1392
شمارگان: 1100 نسخه
شماره صفحه: 144 ص.
موضوع: داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14
قیمت: 78000 ریال