من هرگز متولد نمیشوم. چون قبل از این که مردی که میشد بعدها پدر صدایش کنم با زنی حرف بزند که میشد مادرم باشد، زن میرود و بعدها هرگز پدرم پیدایش نمیکند. شاید هم هرگز دنبالش نمیرود. من چیزی نمیدانم. اگر هم میدانستهام، از یاد بردهام. نمیتوانم خیلی چیزها را برای زمانی طولانی در خاطرم حفظ کنم. هر چیزی باید پشت سر هم برایم تکرار شود تا آنوقت، بعد، بتوانم به یادش بیاورم.
اینجا که هستم، سردم میشود و وقتی خیلی زیاد، این قدر زیاد سرد شود که از سرما بلرزم، به خواب پدرم میروم. بعد، زنی را میبینم که کنار پنجره ایستاده است.
اگر بیرون باران خوشی ببارد و روی شیشه بخار نشسته باشد، به زن نگاه میکنم... پس بهیاد میآورم که همین زنی است که باید مادر من میشد. پس چشمانم را میبندم و منتظر میمانم تا پدرم سینی چای را بگذارد روی چارپایهی کوچکی وسط اتاقی که خوابهایش را آنجا میبیند ....
( صفحه 33)
عنوان: در ماهی میمیریم
نویسنده: سعید شریفی
ناشر: افراز
سال نشر: چاپ دوم 1389
شمارگان: 1100 نسخه
شماره صفحه: 136 ص.
موضوع: داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14
قیمت: 33000 ریال
مندرجات: همین یک بار/ تحصیل عسل/ رعنای رویا/ او/ در ماهی می میریم/ این کلاش/ بساط سنگ و کرکس/ کورتیما/ حوری