و گریستم ...
از گنجشککانِ شرقی ِ بیچنار
تا چنار ِ سوختهی بیگنجشک
هزاربار چشم گذاشتم
چشم گذاشتم و گریستم
باران را چشم گذاشتم
باد را
آتش را
و کویر را
عاشق شدم
چشم گذاشتم
و گریستم ...
هزار پیچ
چشمهات را به خاطر سپردم
خاطرههام را به چشمهات
گره زدم
تا کلاف ِ هزارپیچ ِ فراموشی
شبیه ِ پنجشنبههای شانهبهشانه و
حجم ِ خالیِ بیبازگشت
خیس
در خیال ِ خیابان ِ بیچشمهات
خاطرههای گرهخورده و
فراموشی ِ هزارپیچ ...
×××
انسان
فرشتهها
یکییکی
در من میمیرند
بیآنکه شیطانی
جایشان را پُر کند
خالی میشوم
زیر نگاه ِ پرحسرت ِ شیاطین
... کاشکی انسانی!
عنوان: از شمال ِ شرق ِ گنجشکها
شاعر: یاسین محمدی
ناشر: افراز
سال نشر: چاپ اول 1391
شمارگان: 1100 نسخه
شماره صفحه: 120 ص.
موضوع: شعر فارسی - قرن 14
قیمت کتاب: 50000 ریال