روزی در آپارتمان تنها بودم، قاب عکس پدرم را از دیوار برداشتم. انگار بایستی این قاب را از دیوار بر میداشتم و اتفاقی از دستم میافتاد. باید قاب میشکست تا همراه با آن دنیا و دو ستارهاش برایم بر خاک مینشستند.
تکههای شیشه شکسته قاب روی زمین، طرح شفافی را تشکیل میدادند. یکی از این تکهها به طرز نامحسوسی عکس را خراشیده بود. وقتی عکس را در دستم گرفتم به نظرم زیادی سبک آمد. کمی چروک خورده بود و می ترسیدم یک باره ناپدید شود. کناره هایش تا خورده بود تا در قاب جا بگیرد. هرگز پدرم از این فاصله کم به من لبخند نزده بود. انگار مرا نگاه می کرد. می لرزیدم. عکس را مثل نوشتهای رو پوست که گمان می رود حقیقتی مخفی و قدیمی را آشکار می کند با دقت و وسواس صاف کردم. کاغذ براق، بریده ای از یک مجله مبتذل بود.
عکس نبود، بریده ای از یک مجله بود.
تکه ای دزدی شده از زندگی دور از زندگی ما.
منظره ای موقتی و ناپیدار.
هیچ چیز نبود.
یک افسانه: سه جمله، چندین کلمه، یک تکه حرف، برق فلزی که در روحم فرو رفت.
عکس یک هنرپیشه قدیمی و فراموش شده در دستم بود.
در دستم زخمی بزرگ بود. همه سنگینی بار شرم خویش را در دستم نگه داشته بودم. یکباره یتیم شدم.
تا کنون در دروغی فریبنده و زیبا زندگی کرده بودم. مادرم در اطرافم چندیدن دانه کاشته بود و کاری کرده بود که آنها در چشمم بدرخشند.
اگر فرزند یک رویا با عطر عجیب و غریب و دروغین نبودم، پس پسر چه کسی بودم؟
در یک لحظه مادرم در نظرم از یک زن مقدس به ولگردی خوار و خفیف تبدیل شد.
در هفده سالگی چه نادانیم.
در شانزده سالگی خیلی بی رحمایم. گوشهایمان را می بندیم. نمیخواهیم بفهمیم. محکوم میکنیم و بر آن تف می اندازیم. همان کاری که من کردم.
به چهره مادرم که در میان خورده شیشیه های روی زمین زار می زد تف انداختم. فحشهای رکیکی دادم. گریه کنان داد کشیدم. بدبختیام را به صورتش پرتاب کردم.
گوسفند تبدیل به گرگ شد.
عنوان: مرواریدهای پشیمانی
نویسنده: فیلیپ کلودل
مترجم: نجمه موسوی
ناشر: نگاه
سال نشر: چاپ اول 1392
شمارگان: 1000 نسخه
شماره صفحه: 135 ص.
موضوع: داستانهای فرانسه- قرن 20 م.
قیمت: 60000 ریال