تلخ است که لبریز حقایق شدهاست
زرد است که با درد موافق شدهاست
عاشق نشدی وگرنه میفهمیدی
پاییز بهاریست که عاشق شدهاست
×××
یک ... دو ... سه ... چار ... میشمردم تک تک
بیتاب پی تو میدویدم با شک
حالا که بزرگتر شدم، میفهمم
تمرین جدایی است قایم باشک
×××
بی عشق، به دور خودمان میگردیم
بیخود شب و روز در جهان میگردیم
دنیا قبرستان بزرگیست که ما
دنبال مزار خود در آن میگردیم
×××
در کودکی آرزو شدی دلها را
بازی دادی دلخوشی ِ فردا را
ما پیر شدیم و دور خود میگردیم
ای چرخ و فلک! چه یاد دادی ما را؟
×××
صبحی گره از زمانه وا خواهد شد
راز شب تار برملا خواهد شد
در راه، عزیزیست که با آمدنش
هر قطبنما، قبلهنما خواهد شد
با تشکر و سپاس ویژه از دوست خوبم آرزوی عزیز برای هدیه این کتاب
عنوان: پاییز بهاریست که عاشق شدهاست (مجموعه رباعی)
شاعر: میلاد عرفانپور
ناشر: سپیده باوران
سال نشر: چاپ سوم 1398
شمارگان: 2200 نسخه
شماره صفحه: 63 ص.
موضوع: شعر فارسی-- قرن 14