سویی هیچ حدسی نزدهبود. چارلز که گفت: " ببین، باید یه چیزی رو بهت بگم. من و اودری عاشق هم شدهیم."، دچار یک شوک روحی هولناک و آزاردهنده شد. یک لحظه متوجه نشد اودری کیست. چارلز که فکر میکرد او درست نشنیده تکرار کرد: " من و اودری. من و اودری عاشق هم شدهیم." سویی در تمام لحظات باقیماندهی آن سال و تا چند سال بعد، هر بار که طنین این حرف، که در صبح یکشنبهای خاص خود - 10 سپتامبر 1968، ساعت یازده- گفته شده بود، در گوشش میپیچید، احساس دلبههم خوردگی میکرد. چارلز مخصوصا آن ساعت را انتخاب کردهبود تا در تمام طول روز فرصت کافی برای پرداختن به جزئیات را داشتهباشند. اما جز واقعیات، چیز دیگری نبود که بخواهند به آن بپردازند. به جزئیات این واقعیت هم، که او شخص دیگری را بیشتر از سویی دوستداشت، چندان نمیتوانستند بپردازند.
...
چارلز سالها قبل و اواخر همان روز یکشنبه به سویی گفته بود: " از این که این جوری رنجوندمت خیلی خیلی متاسفم." اما واژهها دیگر برای سویی معنایی نداشتند. به پنج سالی که در اشتباه سپری کردهبودو دو فرزندی که اشتباها به دنیا آمدهبودند فکر میکرد.
عنوان: جنون دو نفره
نویسنده: ویلیام ترور
مترجم: آذر عالیپور
ناشر: افراز
سال نشر: چاپ اول، 1388
شمارگان: 1100 نسخه
صفحه: 200 ص.
موضوع: داستانهای کوتاه انگلیسی-- قرن 20 م.
قیمت: 40000 ریال
مندرجات: بچهها/ رابطهی بی نقص/ جنون دو نفره/ عشق قدیمی/ مردان ایرلند/ رجزخوانی/ تقلب در کاناستا