Quantcast
Channel: امروز لی‌لی چی می‌خونه؟
Viewing all 549 articles
Browse latest View live

چرخ‌دنده‌ها

$
0
0

 

" عرض کردم به نظر شما همه چیز به هم ربط داره؟"

آقای سین حیرت‌زده نگاهش کرد.

" منظورم اینه که الان من روزنامه خوندم، همین دیروز که من و شما سر کار و زندگیمون بودیم و مثل همیشه زندگی می‌کردیم، هزار جور اتفاق عجیب و تعیین کننده در دنیا افتاده. یکیش همین انتخابات خودمون دیگه. حالا امروز هم که بنده این جا در خدمت شما هستم، تا همین الانش خدا می‌دونه چه‌قدر اتفاق عجیب در دنیا افتاده. به نظر شما این‌ها همه به هم ربط دارند؟ منظورم اینه که هر اتفاق که در جایی از دنیا می‌افته بر اتفاق‌های جای دیگری اون طرف دنیا تاثیر داره؟"

" والا چه عرض کنم." آقای سین از سربرگرداندن مثل سگ پشیمان بود. فهمید گیر یکی از آن خُل وضع‌های بی‌کار افتاده که در‌به‌در دنبال گوش‌ِ مفت هستند، و به این سادگی‌ها خلاصی از دست‌شان ممکن نیست. تنها راه‌حل کم‌محلی بود، باید طوری برخورد می‌کرد انگار تکه سنگی کنارش نشسته است. دوباره سر برگرداند و به بیرون خیره شد. آقای صاد ادامه داد: " می‌دونی دوست عزیز، من فکر می‌کنم همه‌ی این‌ها به‌هم ربط دارند. بالاخره روزی تاثیرشون در زندگی‌مون معلوم می‌شه. یعنی فکر می‌کنم حتا همین عوض شدن رئیس جمهور پرو هم ممکنه زندگی‌مون رو عوض کنه."

" چرا؟" آقای سین سوال را پرسیده بود تا جلو خنده اش را بگیرد. از فکر این‌که انتخابات پرو در زندگی‌اش تاثیر بگذارد خنده‌اش گرفت، و برای این‌که توجه مرد را منحرف و فکرش را مشغول چیز دیگری کند، بحث را ادامه داد تا راحت‌تر زیر لب بخندد. نتوانسته بود مثل تکه سنگ با او رفتار کند، و حالا باید به حرف‌هایش گوش می‌داد.

" برای این‌که قبلا اتفاق افتاده عزیز ِ من. نمونه‌هاش در زندگی همه‌ی ما هست، لازم نیست جای دور بری. برادر من الان در کانادا زندگی می‌کنه. می‌دونی چرا؟ چون صدام به کویت حمله کرد. ما بچه‌ی اهواز هستیم، برادر من در تمام عمرش، حتا زمانی هم که جنگ شد، از مسجد سلیمان اون‌ورتر نرفته‌بود، اصلا نمی‌دونست کانادا کجای نقشه هست. به فکرش هم نمی‌رسید روزی در تهران یا هر گور دیگه‌ای بیرون از اهواز زندگی کنه. صدام به کویت حمله کرد و کویتی‌ها آواره شدند، تعداد زیادی‌شون سر از اهواز درآوردند، صحنه‌ی عجیبی بود. یک مشت آدم ِ گشنه‌ی جنگ‌زده که شب‌ها در پارک می‌خوابیدند، و روزها با ماشین‌های آخرین مدل‌شون چشم‌های ما رو از حدقه درمی‌آوردند. اون‌هاشون که اجتماعی‌تر و زرنگ‌تر بودند، کم‌کم با مردم جوشیدند و تا آخر جنگ نگذاشتند به‌شون بد بگذره، حتا بعضی‌شون موندگار شدند. یکی‌شون عاشق دخترِ برادر من شد، ازدواج کردند، و بعد که اوضاع آروم شد برادرم رو با خانواده‌ش به کویت، و از اون‌جا به کانادا برد. عکس‌هاش رو که می‌فرسته باورم نمی‌شه، همیشه به این فکر می‌افتم که اگر صدام به کویت حمله نمی‌کرد، مصطفای خودمون، بچه عامری، کی می‌تونست با شلوارک کنار ساحل بایسته و وسط زن‌های مایوپوش عکس بگیره؟ کجا امکان داشت وسط زمین تنیس، راکت به دست، دست دور گردن دختر خارجی بندازه و جلو ِ دوربین نیشش رو چند متر باز کنه؟"

آقای سین با خودش اعتراف کرد که توجهش به بحث جلب شده.

 

عنوان: چرخ دنده‌ها

نویسنده: امیر احمدی‌آریان

ناشر: چشمه

سال نشر: چاپ اول 1388- چاپ دوم 1389

صفحه: 99 ص.

شمارگان: 1200 نسخه

قیمت چاپ دوم: 23000 ریال

موضوع: داستان‌های فارسی- قرن 14


سدی بر اقیانوس آرام

$
0
0

 

آگوستی پرسید: معلوم هست تمام روز کنار این پل چه می کنی؟

سوزان گفت: کار دیگری برای انجام دادن ندارم.

آگوستی کمی مکث گرد و بعد گفت: در واقع، شاید هم حق با تو باشد. اگر یک نفر پیدا می شد و پیشنهاد می کرد تو را همراه خودش ببرد چطور؟

- با او می رفتم، حتی همین الان هم که مادر مریض است با او می رفتم.

آگوستی با لحنی نه چندان متقاعد شده گفت: احمقانه است.

- خواهرم هم همین طور انتظار می کشید.

سوزان گفت: کافی است آدم بخواهد تا برایش فراهم شود.

آگوستی پرسید: دوست داری چه بکنی؟

- می خواهم از این جا بروم.

- با هر کس که شد؟

- بله، با هر کس که شد، بعد خواهم دید چه باید بکنم.

صفحه: 334

...

از هر طریقی که می خواستند با او ارتباط برقرار کنند، همواره با مواضع روحی حساس و دردناکش برخورد می کردند. دیگر راجع به هیچ موضوعی نمی شد با او صحبت کرد. شکست هایش همچون شبکه ای جدانشدنی درهم رفته بود و چنان تنگاتنگ به هم چسبیده بود که نمی شد هیچ کدام را، بدون به دنبال کشیدن بقیه و در نتیجه نومید ساختن هر چه بیشتر مادر، از هم جدا کرد.

صفحه: 366

عنوان: سدی بر اقیانوس آرام

نویسنده: مارگارت دوراس

مترجم: پرویز شهدی

ناشر: ققنوس

سال نشر: چاپ اول 1377

شمارگان: 3300 نسخه

شماره صفحه: 382 ص.

موضوع: داستان‌های فرانسه- قرن 20 م.

قیمت چاپ اول: 15000 ریال

پاییز بهاریست که عاشق شده‌است

$
0
0

 

تلخ است که لبریز حقایق شده‌است

زرد است که با درد موافق شده‌است

عاشق نشدی وگرنه می‌فهمیدی

پاییز بهاریست که عاشق شده‌است

×××

 

یک ... دو ... سه ... چار ... می‌شمردم تک تک

بی‌تاب پی تو می‌دویدم با شک

حالا که بزرگ‌تر شدم، می‌فهمم

تمرین جدایی است قایم باشک

×××

بی عشق، به دور خودمان می‌گردیم

بی‌خود شب و روز در جهان می‌گردیم

دنیا قبرستان بزرگی‌ست که ما

دنبال مزار خود در آن می‌گردیم

×××

 

در کودکی آرزو شدی دل‌ها را

بازی دادی دلخوشی ِ فردا را

ما پیر شدیم و دور خود می‌گردیم

ای چرخ و فلک! چه یاد دادی ما را؟

×××

 

صبحی گره از زمانه وا خواهد شد

راز شب تار برملا خواهد شد

در راه، عزیزی‌ست که با آمدنش

هر قطب‌نما، قبله‌نما خواهد شد

 

با تشکر و سپاس ویژه از دوست خوبم آرزوی عزیز برای هدیه این کتاب لبخند

عنوان: پاییز بهاریست که عاشق شده‌است (مجموعه رباعی)

شاعر: میلاد عرفان‌پور

ناشر: سپیده باوران

سال نشر: چاپ سوم 1398

شمارگان: 2200 نسخه

شماره صفحه: 63 ص.

موضوع: شعر فارسی-- قرن 14

گل‌های معرفت

$
0
0

 

شب که شد، به فرهنگ لاروس پدرم مراجعه کردم. پیدا بود که خیلی نگران سلامت ابراهیم آقا بودم، چون از فرهنگ لغات اصلا دل خوشی نداشتم. فرهنگ همیشه پکرم کرده!

" صوفی‌گری، شاخه‌ای از عرفان اسلامی است که در قرن هشتم پدید آمد. مقابل شریعت که احکام و قوانین دینی است. صوفی‌گری بر جنبه درونی و باطنی دین تاکید می‌کند."

بیا، می‌دانستم که فرهنگ لغات فقط چیزهایی را خوب توضیح می‌دهد که آدم معنی‌شان را بداند. برای لغاتی که نمی‌دانی فرهنگ لغات مشکلت را دو تا و ده تا می‌کند. این قدر بود که دانستم که صوفی‌گری بیماری نیست. و همین خیالم را قدری آسوده کرد. صوفی‌گری یک شیوه فکر است. گر‌چه بعضی فکرها هست که کم‌تر از بیماری نیست. این حرفی بود که خود ابراهیم آقا می‌زد. تصمیم گرفتم دنبال معنی این لغت را بگیرم و معنی کلمات تعریف فرهنگ را یکی‌یکی پیدا کنم. تا عاقبت به این نتیجه رسیدم که ابراهیم آقا گرچه لیکور رازیانه را دوست دارد مسلمان است و به خدا اعتقاد دارد، گیرم به شیوه‌ای خاص، و چون از احکام و قوانین دین پیروی نمی‌کند پس لابد قاچاقی است و این موضوع اسباب نگرانی من شد. زیرا اگر به اعتبار قول فرهنگ لاروس مسلمانان پیرو احکام شریعت " اصرار دارند که به دقت از قوانین دین اطاعت کنند" ماحصل کلام ناراحت کننده می‌شد، زیرا معنی‌اش این می‌بود که ابراهیم آقا آدم خوبی نیست و من با کسی معاشر شده‌بودم که قابل معاشرت نبود. اما در عین حال مراعات قوانین و احکام کار وکلا بود، مثل پدر خودم، یعنی یک صورت عبوس و یک خانه پر از ماتم.

( ابرهیم آقا و گل‌های قرآن)

 

 

عنوان: گل‌های معرفت

نویسنده: اریک امانوئل اشمیت

مترجم: سروش جبیبی

ناشر: چشمه

سال نشر: چاپ اول 1383- چاپ نهم 1390

شماره صفحه: 168 ص.

شمارگان: 2000 نسخه

قیمت: 45000 ریال

موضوع: داستانهای فرانسه-- قرن 20 م.

مندرجات: میلارپا/ ابراهیم آقا و گلهای قرآن/ اسکار و بانوی گلی‌پوش

 

 

کودکی

$
0
0

 

از روزی که باباش از جنگ برگشته با هم جنگیده‌اند، جنگی که باباش توش هیچ شانس برنده‌شدن نداشته، چون که اصلا نمی‌توانسته پیش‌بینی کند دشمن‌اش چه‌قدر می‌تواند بی‌رحم و سر‌سخت باشد. این جنگ هفت سال در جریان بوده، امروز روز ِ پیروزی اوست. احساس آن سرباز روسی‌ای را دارد که در برلین رو پشت‌بام مجلس پرچم سرخ را فراز ویرانه‌های شهر بالا برد. با این حال آرزو می‌کند ای کاش آن‌جا نبود تا شاهد این نکبت باشد.

دل‌اش می‌خواهد فریاد بزند: من هنوز بچه‌ام! دوست دارد کسی، زنی، بغل‌اش کند، زخم‌هاش را ببندد، دلداری‌اش بدهد، به‌ش بگوید این‌ها همه کابوس‌اند. یاد مادربزرگ می‌افتد که لُپ نرم و خنک و خشک مثل ابریشم‌اش را می‌آورد جلو تا ببوسدش. دل‌اش می‌خواهد مادربزرگ‌اش می‌آمد همه‌ی کارها را راست و ریس می‌کرد.

×××

اصرار پشت اصرار از مادرش می‌خواهد اقرار کند کدام‌یک را بیش‌تر دوست دارد، او را یا برادره را. هم هیچ‌وقت دُم به تله نمی‌دهد. لب‌خند به لب می‌گوید: " هر دوتان را اندازه‌ی هم دوست دارم." حتا زیرکانه‌ترین سوال‌اش - بگیریم خانه آتش گرفته و مادر می‌رسد فقط یکی از آن دو تا را نجات بدهد، چی؟ - نمی‌تواند مادرش را به دام بیندازد. می‌گوید: " هر دوتان را، مطمئن باش هر دوتان را. ولی خانه آتش‌بگیر نیست."

×××

اصلا یادش نمی‌آید آن روز عصر به اَگنس چی گفت. ولی همه چیز را به‌ش گفت، همه کارهایی که می‌کرد، هر چی می‌دانست، هر امید و آرزویی که داشت. اَگنس ساکت همه را شنید. باز هم هنوز حرف‌هاش تمام نشده بود و می‌دانست آن روز به‌خاطر وجود اَگنس با روزهای دیگر فرق داشت.

با اَگنس بودن برای‌اش خیلی فرق می‌کند تا با همکلاسی‌هاش بودن. آن هم به‌خاطر آرامش اَگنی است، به‌خاطر آمادگی‌اش برای گوش دادن. دوتایی گردش می‌کنند و از چیزهایی حرف می‌زنند که اگر بزرگترها می‌شنیدند از حیرت سر می‌جنباندند: از این که آیا جهان آغازی دارد، که آیا دورتر از سیاره‌ی تاریک یعنی پلوتو چیز دیگری هم هست، از هستی خدا، که آیا اصلا هست.

چه‌جوری ست که او این‌قدر راحت می‌تواند با اگنس حرف بزند؟ برای این که دختر است؟ اَگنس انگار به هر چیزی توی ذهن او بگذرد بی‌رودوایستی و راحت جواب می‌دهد. نکند عاشق اگنس شده باشد؟ یعنی این عشق است - این دست و دل‌بازی بی‌دریغ، این حس که دیگر می‌فهمند‌ات، که احتیاجی به تظاهر نداری؟

 

عنوان: کودکی ( برنده جایزه نوبل 2003)

نویسنده: جی. ام. کوتسی

مترجم: محسن مینو‌خرد

ناشر: قصه

سال نشر: چاپ اول 1383

شمارگان: 1000 جلد

شماره صفحه: 184 ص.

قیمت چاپ اول: 15000 ریال

موضوع: داستان‌های آفریقایی- قرن 20 م.

مروارید‌های پشیمانی

$
0
0

 

روزی در آپارتمان تنها بودم، قاب عکس پدرم را از دیوار برداشتم. انگار بایستی این قاب را از دیوار بر می‌داشتم و اتفاقی از دستم می‌افتاد. باید قاب می‌شکست تا همراه با آن دنیا و دو ستاره‌اش برایم بر خاک می‌نشستند.

تکه‌های شیشه شکسته قاب روی زمین، طرح شفافی را تشکیل می‌دادند. یکی از این تکه‌ها به طرز نامحسوسی عکس را خراشیده بود. وقتی عکس را در دستم گرفتم به نظرم زیادی سبک آمد. کمی چروک خورده بود و می ترسیدم یک باره ناپدید شود. کناره هایش تا خورده بود تا در قاب جا بگیرد. هرگز پدرم از این فاصله کم به من لبخند نزده بود. انگار مرا نگاه می کرد. می لرزیدم. عکس را مثل نوشته‌ای رو پوست که گمان می رود حقیقتی مخفی و قدیمی را آشکار می کند با دقت و وسواس صاف کردم. کاغذ براق، بریده ای از یک مجله مبتذل بود.

عکس نبود، بریده ای از یک مجله بود.

تکه ای دزدی شده از زندگی دور از زندگی ما.

منظره ای موقتی و ناپیدار.

هیچ چیز نبود.

یک افسانه: سه جمله، چندین کلمه، یک تکه حرف، برق فلزی که در روحم فرو رفت.

عکس یک هنرپیشه قدیمی و فراموش شده در دستم بود.

در دستم زخمی بزرگ بود. همه سنگینی بار شرم خویش را در دستم نگه داشته بودم. یک‌باره یتیم شدم.

تا کنون در دروغی فریبنده و زیبا زندگی کرده بودم. مادرم در اطرافم چندیدن دانه کاشته بود و کاری کرده بود که آنها در چشمم بدرخشند.

اگر فرزند یک رویا با عطر عجیب و غریب و دروغین نبودم، پس پسر چه کسی بودم؟

در یک لحظه مادرم در نظرم از یک زن مقدس به ولگردی خوار و خفیف تبدیل شد.

در هفده سالگی چه نادانیم.

در شانزده سالگی خیلی بی رحم‌ایم. گوش‌هایمان را می بندیم. نمی‌خواهیم بفهمیم. محکوم می‌کنیم و بر آن تف می اندازیم. همان کاری که من کردم.

به چهره مادرم که در میان خورده شیشیه های روی زمین زار می زد تف انداختم. فحش‌های رکیکی دادم. گریه کنان داد کشیدم. بدبختی‌ام را به صورتش پرتاب کردم.

گوسفند تبدیل به گرگ شد.

 

عنوان: مروارید‌های پشیمانی

نویسنده: فیلیپ کلودل

مترجم: نجمه موسوی

ناشر: نگاه

سال نشر: چاپ اول 1392

شمارگان: 1000 نسخه

شماره صفحه: 135 ص.

موضوع: داستانهای فرانسه- قرن 20 م.

قیمت: 60000 ریال

نامه‌های پدری به دخترش

$
0
0

 

پسران و دختران جوان و حتی بیشتر مردمان بالغ و بزرگسال هم اغلب درباره تاریخ به شکل غریب و خاصی فکر می‌کنند. آنان معمولا اسامی پادشاهان و دیگران و تاریخ جنگ‌ها و چیزهای شبیه این‌ها را می‌آموزند و به خاطر می‌سپارند در صورتی که مسلما تاریخ به معنی جنگ‌ها و شرح زندگی چند نفر معدودی نیست که شاه شده یا سرداران بزرگی بوده‌اند. تاریخ باید درباره مردم یک کشور برای ما سخن بگوید که چگونه زندگی می‌کردند، چه کارهایی انجام می‌دادند و چگونه فکر می‌کردند. تاریخ باید از رنج‌ها و شادی‌های آنان و از دشواری‌ها و مشکلاتشان برای ما سخن بگوید و بگوید که چگونه بر این دشواری‌ها غلبه کردند.

اگر تاریخ را به این شکل یاد بگیریم خواهیم توانست چیزهای فراوانی از آن بیاموزیم، در این صورت اگر ما نیز با چنین دشواری‌ها و ناراحتی‌هایی روبرو شویم مطالعات تاریخی به ما کمک خواهد کرد مشکلات را از پیش برداریم. مخصوصا مطالعه درباره دوران‌های گذشته به ما کمک خواهد کرد تا بفهمیم که آیا مردم به تدریج بهتر شده و جلوتر آمده‌اند یا عقب رفته و بدتر شده‌اند؟ آیا پیشرفت و ترقی داشته‌اند؟

بدیهی است که باید از زندگی مردان و زنان بزرگی که در زمان‌های سابق بوده‌اند نیز مطالبی دانست اما چیزی که مخصوصا باید آموخت و به آن اهمیت بیشتری داد این است که وضع زندگی مردم مختلف در دوران‌های گذشته چگونه بوده است؟

 

 

 

عنوان: نامه‌های پدری به دخترش

نویسنده: جواهر لعل‌نهرو

مترجم: محمود تفضلی

ناشر: علمی و فرهنگی

سال نشر: چاپ پنجم 1391

شمارگان: 1500 نسخه

شماره صفحه: 260 ص.

قیمت: 49000 ریال

موضوع: نهرو، جواهر لعل، 1889- 1964 م.-- نامه‌ها/ گاندی، ایندریا (نهرو)، 1917- 1984 م./ تاریخ باستان-- ادبیات نوجوانان

یک فنجان قهوه با همینگوی

$
0
0

 

همینگوی از اولین نویسندگانی بود که اثرات روان‌شناختی غیرانسانی جنگ را شرح داد. با این وجود جنگ چیزی بیش از آشنایی صرف او با وحشی‌گری بود. در مجموعه‌ی داستانی که در 1942 برای چاپ آماده کرد، " مردان در جنگ"، همینگوی شرح داد که چگونه هنرهای سربازی و نوشتن در واقع صد‌در‌صد متضاد یکدیگرند. در حالی که سربازی مستلزم این است که شخص در لحظه زندگی کند " بدون قبل و بدون بعد" ، نوشتن خواهان یک ناباوری تعلیقی است - قابلیت خیال‌انگیزی که می‌تواند مردی را در صحنه‌ی کارزار بکشد. و سرانجام آن که، علاقه‌ی همینگوی به جنگ، دل‌نگرانی‌هایش را درباره‌ی نقش تخیل در نوشتن و اینکه چه جایی در زندگی روزمره دارد، تحت تاثیر قرار داد.

( صفحه 45)

...

 

همینگوی بسیار زود به اندازه‌ای از شهرت دست یافت که شخصیت‌اش تغییر کرد: زمانی نویسنده‌ی آرزومند، حساس و مشهوری بود که به‌طور متفاوتی از، هِم، ویمج، و تاتی متمایز بود و حال به فردی ماجراجو تبدیل شده بود که به منتقدان ناسزا می‌گفت و متهورانه با دوستانش بهم می‌زد. همان‌طور که گرترود استاین می‌گفت، به‌نظر می‌رسید که همینگوی با خودش در جنگ است، سبعیت خشن او بدل به " پوششی گشت که به راستی در آن آرام و زیبا بود." به همین خاطر خوانندگان با بصیرت می‌خواهند دریابند که چرا نویسنده‌ای با این همه توانایی در ضبط بیسار ظریف و مختصر هیجانات، خودش را مجاز دانست که به گفته‌ی ادموند ویلسون، به کسی با " بدترین شخصیت‌های داستانی که از خود ساخته است" تبدیل گردد.

( صفحه 37)

 

 

عنوان: یک فنجان قهوه با همینگوی

نویسنده: کرک کورنات

مترجم: سهیلا فرزاد

ناشر: سمام

سال نشر: چاپ اول 1391

شمارگان: 1100 نسخه

شماره صفحه: 104 ص.

قیمت: 42000 ریال

موضوع: همینگوی، ارنست—نقد و تفسیر/ داستان نویسان آمریکایی—قرن 20 م.


خانه‌ شن و مه

$
0
0

 

روی نیمکتی می‌نشینم و به رفت و آمد مردم نگاه می‌کنم. بسیاری از توریست‌ها شلوارهای کوتاه، صندل و بلوزهای بدون آستین پوشیده‌اند که پوست تنشان را نشان می‌دهد. بسیاری از آنها خریدشان را متوقف می‌کنند و از همراهانشان می‌خواهند که عکس یادگاری بگیرند. زیر تابلو مغازه یا در وسط محوطه می‌ایستند و عکس می‌گیرند. حرف‌هایی به زبان‌های شرقی، یونانی، آلمانی و فرانسوی می‌شنوم. اما اکثر مردم امریکایی هستند که هم درشت‌تر و هم چاق‌ترند، بسته‌های خریدشان را حمل می‌کنند، بستنی می‌خورند و یا نوشابه می‌نوشند. بچه‌های کوچکشان که با صدای بلند حرف می‌زنند به دنبالشان هستند.

می‌نشینم و به این خیکی‌ها نگاه می‌کنم و بعد با خودم می‌گویم: اینها شایسته این همه چیزی که دارند نیستند. وقتی برای اولین بار به امریکا آمدم انتظار داشتم با مردم منضبط‌تری روبه‌رو شوم. با نظامی‌هایی که لباس‌های مرتب پوشیده‌اند. البته فیلم‌هایی که از اینجا و از این مردم برایمان نمایش داده می‌شد آدمهای موفق را نشان می‌داد. همه آنها جذاب به نظر می‌رسیدند، آخرین مد لباس را می‌پوشیدند، سوار اتومبیل‌های جدید می‌شدند و مانند خانم‌های محترم و مردان جنتلمن رفتار می‌کردند.

اما اشتباه می‌کردم، و این مطلب بعد از یک هفته، که با زن و فرزندانم در ساحل غربی رفت و آمد کردم، برایم مشخص شد. بله، در اینجا بیش از سایر نقاط دنیا ثروت هست، بازارها پر از کالا هستند، جاهایی مثل بورلی هیلز و امثال آن دارند. اما خیلی از آنها در خانه‌هایی زندگی می‌کنند که آن قدرها رنگ و رویی ندارد. از آن گذشته در آن شب‌هایی که دیروقت به خانه‌ام در ساختمان پولدارها در برکلی برمی گشتم، از پشت پنجره‌ها می‌دیدم که در هر خانه یک تلویزون دارند و آن‌طور که شنیده‌ام بسیاری از خانواده‌ها شامشان را در برابر این تلویزیون می‌خوردند. شاید چهره واقعی امریکا این باشد. چشم‌هایشان هرگز راضی به نظر نمی‌رسد. کارشان را دوست ندارند. از روزی‌ای که خدا به آنها داده راضی نیستند. اینها چشمانشان مانند چشمان بچه‌هاست که مرتب سرگرمی می‌خواهند، مرتب می‌خواهند یک چیز شیرین در دهانشان باشد.

 

(صفحه 122)

عنوان کتاب: خانه ای از شن و مه

نویسنده: آندره دوباس

مترجم: مهدی قراچه داغی

ناشر: پیکان

سال نشر: چاپ اول 1381/  چاپ سوم 1386

شماره صفحه: 368 ص.

شمارگان: 1500 نسخه

موضوع: داستانهای آمریکایی—قرن 20 م./ آمریکاییهای ایرانی تبار- ایالات متحده/ مهاجران- ایالات متحده- کالیفرنیا

قیمت: 44000 ریال

خواهران برونته

$
0
0

 

در طول سال 1845 برونته‌های جوان، همه تا اندازه‌ای شکست خورده و ناکام، در خانه و فضای فلاکت‌بار خانگی در کنار هم می‌زیستند.

در این هنگام اتفاقی افتاد که ظاهرا بسیار کم‌اهمیت بود اما مسیر زندگی‌شان را دگرگون ساخت و بر غنای ادبیات انگلیس افزود. امیلی شعرهای خود را در دو دفترچه جداگانه یکی مخصوص آثار مربوط به گوندال و دیگری مخصوص آثار غیرگوندال رونویسی می‌کرد. شارلوت تصادفا به آنها برخورد و همه را خواند. باید همواره شارلوت را به خاطر اینکه بلافاصله یقین یافته بود که این شعرها کاملا استثنایی، موجز، پرشور و اصیل‌اند و دارای موسیقی غریبی که " لجام‌گسیخته، سودایی و تعالی‌بخش" است ( این صفت‌ها به طرز قابل ستایشی درست‌اند)، ارج نهیم و ستایش کنیم. امیلی از اینکه به حریم خصوصی‌اش تجاوز شده بود سخت عصبانی بود. ساعتها طول کشید تا آرام بگیرد و روزها طول کشید تا مجاب شود که این شعرها ارزش چاپ دارند. در این فاصله، آن نیز بی سرو صدا برخی از سروده‌های خود را تنظیم می‌کرد که شارلوت، باز هم بحق، همه را به طرز دلپذیری جدی ارزیابی کرد. شارلوت نمونه‌هایی از سروده‌های خود را نیز بدانها افزود و برونته‌ها تصمیم گرفتند مجموعه‌ای از شعرهای هر سه خواهر را منتشر سازند. بخشی به این خاطر نمی‌خواستند غرض‌ورزی‌های منتقدان عصر خود را علیه نویسندگان زن برانگیزند و بخشی به قصد اینکه اقدام جسورانه خود را از پدر، برن‌ول و به طور کلی از ساکنان منطقه وست رایدینگ پنهان نگاه دارند، نام خود را زیر نامهای مستعار کِرر، الیس و اکتون بِل پرده‌پوشی کردند. این نامها که با وسواس تمام به گونه‌ای برگزیده شده بودند که رنگ کاملا مردانه نداشته باشند از جهاتی جالب‌اند. آقای برونته همان سال متولی جدیدی برای کلیسا یافته بود که نامش پدر روحانی آرتور بل نیکولز بود. ارتباط آن نامها با نام او می‌توانسته آگاهانه یا ناآگاهانه باشد.

(صفحه 97)

عنوان: خواهران برونته

نویسنده: فیلیس بنتلی

مترجم: هوشنگ رهنما

ناشر: نشر هرمس

سال نشر: چاپ اول 1386

شمارگان: 3000 نسخه

شماره صفحه: 172 ص.

قیمت: 28000 ریال

موضوع: نویسندگان انگلیسی-

مامان و معنای زندگی

$
0
0

 

ادامه داد: " پس مرتبا خودش را تکرار می‌کند؟ ناله می‌زند؟  درخواست‌های غیرممکن از تو دارد؟  ازت انتقاد می‌کند و مثل یک بیمار خوب و حق‌شناس رفتار نمی‌کند؟ خدای من، جوان، تو فقط چهار ماه است که داری او را می‌بینی! چقدر شده - روی هم پانزده یا شانزده جلسه؟ می‌دانی، من همین حالا مریضی دارم که همه‌ی سال اول - ملاقات چهار بار در هفته، یعنی دویست ساعت - خودش را تکرار کرد. بارها همان افسوس‌ها، همان اشتیاق برای داشتن والدین متفاوت، دوستان متفاوت، چهره‌ی متفاوت، اندام متفاوت، چسبیدن به چیزهایی که ممکن نیست. ولی عاقبت از گوش دادن به خودش و چرخه‌ی تکراری‌اش خسته شد. خودش به این نتیجه رسید که نه تنها جلسات روانکاوی، بلکه‌ی همه‌ی زندگی‌اش را دارد تلف می‌کند. تو نمی‌توانی حقیقت را به چهره‌ی مریضت پرتاب کنی: تنها حقیقت راستین، حقیقتی است که خودمان کشفش کنیم... توجه بی‌طرفانه، این چیزی است که باید به بیمار پیشکش کنی، مرد جوان، توجه بی‌طرفانه؛ این کلمات به اندازه‌ی همان زمانی که فروید اول‌بار به کارشان برد، صحیحند. این چیزی است که احتیاج داریم: توجه به کلمات بیمار بدون پیش‌داوری، بدون جهت‌گیری و بدون واکنش‌های شخصی‌ای که دیدمان را محدود می‌کند. این قلب و روح کار خطیر روانکاوی است. اگر آن را حذف کنی، همه‌ی کار زیر‌و‌رو می‌شود."

 

 

عنوان: مامان و معنای زندگی ( داستان‌های روان‌درمانی)

نویسنده: اروین د. یالوم

مترجم: سپیده حبیب

ناشر: نشر قطره

سال نشر: چاپ اول و دوم  1389

شمارگان چاپ دوم: 2200 نسخه

شماره صفحه: 352 ص.

قیمت آخرین چاپ : 140000 ریال

موضوع: داستان‌های روان‌شناختی

مندرجات: مامان و معنای زندگی/ همنشینی با پائولا/ تسکین از نوع جنوبی/ هفت درس پیشرفته در درمان سوگ/ رویارویی دوجانبه/ طلسم گربه‌ی مجار

دو مرد از بروکسل

$
0
0

 

او مرا می‌بوسید، من هم به نوبه‌ی خودم با او حرف زدم، جوری با او حرف زدم که هرگز با هیچ‌کس دیگری در اردوگاه حرف نزده بودم.

به او چه گفتم؟ از او تشکر می‌کردم که مرا خنداند، آن چه سال‌ها می‌شد برایم پیش نیامده بود، به‌خصوص این که مرا به گریه انداخته بود، و این که این گریه‌ها، اشک‌هایی از شادی بودند، نه ناراحتی. مرا با استقبالش بعد از رفتن سربازها، منقلب کرده بود. نه تنها فکر نمی‌کردم که برایم جشن بگیرد، بلکه فکر می‌کردم که مرا اصلا نخواهد دید. طبق معمول نامرئی بودم، کسی به من توجهی نمی‌کرد. برای نازی‌ها، من متعلق به یک نژاد پست‌تر بودم، فقط برای مردن خوب بودم، یا برای جان کندن قبل از مردن. نژادی پایین‌تر از نژاد هر حیوانی، چون سربازان حیوانات را دوست داشتند. وقتی که او شادی‌اش را به من نشان داد، دوباره یک انسان شده بودم. او به من نگاه کرده‌بود، با همان علاقه و بی‌صبری که به نگهبانان، به من انسانیتم را برگردانده بود. در چشمانش، من همان‌قدر انسان بودم که نازی‌ها، این همان دلیلی بود که برایش گریه کردم ... فراموش کرده‌بودم یک انسان‌ام، انتظار نداشتم به حساب آورده شوم، او به من عزت نفسم را برگردانده‌بود.

 

عنوان: دو مرد از بروکسل

نویسنده: اریک امانوئل اشمیت

مترجم: ساناز سهرابی

ناشر: افراز

سال نشر: چاپ اول 1392

شمارگان: 1100 نسخه

شماره صفحه: 208 ص.

قیمت: 98000 ریال

موضوع: داستان‌های فرانسه- قرن 20 م.

مندرجات: از خاطرات امانوئل لویناس/ زندگی سه نفره/ قلبی زیر خاکستر/ دو مرد از بروکسل/ شبح بچه

 

مرد ِ بالشی

$
0
0

 

 

 کاتوریان: بذار یه دقیقه فکر کنم. بذار یه دقیقه فکر کنم ...

مایکل: تو فکر کردن رو دوست داری، مگه نه؟

کاتوریان: چرا ما این قدر احمق شدیم؟ چرا ما هر چی اونا بهمون می گن باور می کنیم؟

مایکل: چرا؟

کاتوریان: این دقیقا مث ِ قصه گوییه.

مایکل: می دونم.

کاتوریان: یه مردی وارداتاق می شه، می گه، مادرت مرده، آره؟

مایکل:من می دونم مادرم مرده.

کاتوریان: نه، می دونم، اما تو داستان. یه مردی وارد اتاق می شه، به یه مرد دیگه می گه، مادرت مرده. ما چی می دونیم؟ ما می دونیم مادر مرد دوم مرده؟

مایکل: آره.

کاتوریان: نه، نمی دونیم.

مایکل: نه، نمی دونیم.

کاتوریان: تموم چیزی که ما می دونیم اینه که یه مردی وارد اتاقی شده و به یه مرد دیگه گفته، مادرت مرده. این تموم چیزیه که می دونیم. اولین قانون قصه گویی.تموم چیزایی رو که تو روزنامه ها نوشتن باور نکن.

مایکل: من روزنامه نمی خونم.

کاتوریان: خوبه. همیشه یه پله از بقیه جلو می افتی.

مایکل: فکر کنم مطمئن ام راجع به چیزایی که می گی هیچ چی نمی فهمم، کاتوریان. ولی خیلی بامزه ای.

( صفحه 57)

عنوان: مرد بالشی

نویسنده: مارتین مک دونا

مترجم: زهرا جواهری

ناشر: افراز

سال نشر: چاپ اول 1392

شمارگان: 1100نسخه

شماره صفحه: 160 ص.

قیمت: 78000 ریال

موضوع: نمایشنامه ی انگلیسی- قرن 20 م.

مرثیه برای درختی که به پهلو افتاده است

$
0
0

 

چرا به روزنامه‌ها گفتم که دوستت دارم

چرا گفتم

چرا فکر نکردم

هر بار که نامت را می‌برند

دیواری در دلم فرو می‌ریزد

باد در شاخه‌ها می‌پیچد

و به رویا آسیب می‌زند.

 

×××

 

چگونه است که تنهایی

قرص ماه را

بزرگ‌تر می‌کند.

تنهایی

تنهایی

این را بلندترین شاخه خوب می‌فهمد.

 

×××

 

با یک دست تو را لمس می‌کنم.

و با دست دیگرم

به تو می‌اندیشم.

 

عزیزم

در پی تو

دستم آنقدر بزرگ می‌شود

که از مرز می‌گذرد.

 

×××

 

عشق با سر مدارا می‌کند

و دل را

از پا در می‌آورد.

 

دلم

پرتقال خونی وسط میدان جنگ

گردوی نارسی که دست را سیاه می‌کند

شاخه‌ای که پرندگان را رنج می‌دهد

دلم

باران دیوانه در پناه دو کوه.

 

×××

 

وقتی که نیستی

در به در به دنبال سرم می‌گردم

می‌گردم

ناهموار

ناهموار

چون راهی که به میخانه ختم می‌شود.

 

×××

عنوان: مرثیه برای درختی که به پهلو افتاده است

شاعر: غلامرضا بروسان

ناشر: انتشارات فرهنگ تارا

سال نشر: چاپ اول 1387- چاپ سوم 1391

شمارگان: 1100 نسخه

شماره صفحه: 84 ص.

موضوع: شعر فارسی- قرن 14

قیمت: 35000 ریال

اَبَر ابله

$
0
0

 

دیروز فهرستی از چیزهایی که دارم و چیزهایی که ندارم تهیه کردم.

این‌ها چیزهایی است که دارم:

- یک دوچرخه خوب

- یک دوست خوب

- یک دوست بد

- یک برادر

- پدر و مادر

- پدربزرگ و مادربزرگ

- وام دانشجویی زیاد

- مدرک لیسانسی در یکی از رشته‌های علوم انسانی

- دوربین

- یک خروار پول ( قرض گرفته شده)

- یک جفت کفش ورزشی نسبتا نو

 

این‌ها چیزهایی است که ندارم:

- برنامه

- شور و اشتیاق

- عشق

- این حس که همه‌چیز با‌هم جور در‌می‌آید و درنهایت همه‌چیز درست می‌شود.

- شخصیتی جذاب و گیرا

- ساعت مچی

 

امروز هربار که به این فهرست نگاه کردم، فهمیدم چیزهایی که دارم بیش‌تر از چیزهایی است که ندارم. من یازده چیز دارم. و شش چیز ندارم. قاعدتا همین باید باعث خوش‌بینی باشد.

عنوان: اَبَر ابله

نویسنده: ارلند لو

مترجم: شقایق قندهاری

ناشر: ثالث

سال نشر: چاپ اول 1389/ چاپ دوم 1390

شماره صفحه: 232 ص.

شمارگان: 1100 نسخه

موضوع: داستان‌های نروژی - قرن 20 م.

قیمت: 50000 ریال


پسر طلا، دختر زمرد

$
0
0

 

وقتی پنج ساله بودم، فروشنده‌ای دوره گرد، روز یکشنبه با سبد بامبوی پر از جوجه پیش همسایه‌مان آمد. من دنبال پدرم برای خرید جیره مواد غذایی هفتگی‌مان می‌رفتم و هنگامی که فروشنده، جوجه‌ای کف دستم گذاشت، بدن کوچک و گرم و نرم جوجه مدام می‌لرزید، قبل از این که از پدر بخواهم آن را برای من بخرد، از خوشحالی جیغ کشیدم. ما خانواده ثروتمندی نبودیم: پدرم سرایدار بود و مادرم تا جایی که به یاد دارم همیشه مریض بود و کار نمی‌کرد و من زود یاد گرفتم اسکناس‌ها و سکه‌های کوچک را قبل از رفتن به خرید با پدرم بشمارم. از آن‌جاییکه کسانی بودند که داستان فقر پدرم را می‌دانستند و از این بابت ناراحت می‌شدند، دو زن دو جوجه برای من خریدند. پدرم در راه خانه با ملایمت مرا آگاه کرد که جوجه‌ها خیلی کوچکند و یک روزه و یا دو روزه هستند. لانه‌ای برای جوجه‌ها از یک جعبه کفش و روزنامه‌های پاره ساختم و به آن‌ها برای غذایشان ارزن نرم شده آبکی دادم و دو روز بعد وقتی آن‌ها ظاهرا مریض بودند، آسپرین حل شده در آب به آن‌ها دادم. دو روز بعد آن‌ها مردند، جوجه اول اسمش خال خالی و روی پیشانی‌اش جوهری بود، مرد و بعد از او هم قارچی رفت.

موقعی که پدرم برای گرفتن نشتی لگن ظرفشویی خانه‌ی همسایه به کمک آن‌ها رفته‌بود- مادرم آن روزها اغلب آن اطراف نبود- من دو تا تخم‌مرغ از آشپزخانه دزدیدم و با دقت آن‌ها را نصف کردم و زرده و  سفیده آن‌ها را شستم، اهمیتی نداشت که چقدر سخت بود که بتوانم جوجه‌ها را داخل پوسته‌ها جا بدهم و حالا می فهمم که نصف پوسته روی پیشانی خال‌خالی، آن نقطه جوهری را مثل یک کلاه کوچک پوشانده بود.

از آن زمان متوجه شده‌ام که، پایان هر روز از زندگی، مانند آن جوجه‌ای است که دیگر به پوسته‌اش برنمی‌گردد.

 ( صفحه 125)

عنوان: پسر طلا، دختر زمرد

نویسنده: یی یون لی

مترجم: گیتا حجتی

ناشر: کتابسرای تندیس

سال نشر: چاپ اول 1391

شمارگان: 1000 نسخه

قیمت: 75000 ریال

موضوع: داستان‌های کوتاه چینی- قرن 20 م.

مندرجات: خانم مالک/ زندان/ پسر طلا، دختر زمرد/ خواهر خوانده‌ها/ خیابان باغ/ مردی مثل او/ مهربانی/

یک شیوه برای رمان‌نویسی

$
0
0

 

 

می‌شود چندین سوال مشخص درباره‌ی شخصیت طرح کنیم و به یک‌یک آن‌ها جواب بدهیم. به گمانم مهم‌ترین سوال درباره‌ی هر شخصیتی این است: او چه می‌خواهد؟

آیا شخصیت می‌خواهد زندگی‌اش عوض شود و از تکراری بودن ِ روزهاش به ستوه آمده؟ آیا با کسی آشنا شده که زنده‌گی او را به کلی عوض می‌کند و حالا می‌خواهد با او ازدواج کند؟ آیا ناخواسته در اتفاقی درگیر شده و زندگی‌اش تهدید شده و می‌خواهد از آن خلاص شود؟ آیا می‌خواهد در مقابل اتفاقی که زنده‌گی دیگران را تهدید می‌کند، بایستد؟ آیا فقط می‌خواهد بفهمد در زنده‌گی‌اش چه جور آدمی بوده؟ آیا می‌خواهد دلیل شکست‌های عاطفی‌اش را بداند؟

در هر حال مسئله‌ی او باید قبل از هر چیز روشن شود. حنا اگر خلاصه‌ی داستان‌مان را در چند صفحه نوشته باشیم، اما ندانیم مسئله‌ی اصلی شخصیت‌مان چیست و چرا او چنان مسئله‌یی دارد، در واقع چیز چندان زیادی درباره‌ی او نمی‌دانیم. با دانستن مسئله‌ی شخصیت است که می‌فهمیم اصلا رمان‌مان درباره چیست، و با فکر کردن به نحوه‌یی که او مسئله‌اش را حل می‌کند ( یا مسئله‌اش حل می‌شود)، ماجراهای رمان و سیر ِ کلی آن برامان معلوم می‌شود.

( صفحه 20)

فهرست کتاب در ادامه مطلب:

عنوان: یک شیوه برای رمان‌نویسی

نویسنده: حسین سناپور

ناشر: چشمه

سال نشر: چاپ اول 1390

شماره صفحه: 166 ص.

شمارگان: 1500 نسخه

قیمت: 40000 ریال

موضوع: داستان‌نویسی

مندرجات: موضوع/ پرونده‌سازی برای شخصیت‌ها/ خلاصه‌نویسی/ نظرگاه/ لحن/ فصل‌بندی/ ضرب‌آهنگ/ زمان/ کشمکش/ گفت‌و‌گو/ شروع و پایان/ موتیف‌ها/ توصیه های غیرفنی

تنفس صبح

$
0
0

 

پاکنویس

 

صبح خورشید آمد

دفتر مشق شبم را خط زد

پاک‌کن بیهوده است

اگر این خطها را پاک کنم

جای آنها پیداست

ای که خط خوردگی دفتر مشقم از توست!

تو بگو!

من کجا حق دارم

مشقهایم را

روی کاغذهای باطله با خود ببرم؟

می‌روم

دفتر پاکنویسی بخرم

زندگی را باید

از سر سطر نوشت!

×××

 

مساحت رنج

 

شعاع درد مرا ضرب در عذاب کنید

مگر مساحت رنج مرا حساب کنید

محیط تنگ دلم را شکسته رسم کنید

خطوط منحنی خنده را خراب کنید

طنین نام مرا موریانه خواهد خورد

مرا به نام دگر غیر از این خطاب کنید

دگر به منطق منسوخ مرگ می‌خندم

مگر به شیوه دیگر مرا مجاب کنید

در انجماد سکون، پیش از آنکه سنگ شوم

مرا به هرم نفسهای عشق آب کنید

مگر سماجت پولادی سکوت مرا

درون کوره فریاد خود مذاب کنید

بلاغت غم من انتشار خواهد یافت

اگر که متن سکوت مرا کتاب کنید

××××

 

ای عشق

 

دستی ز کرم به شانه ما نزدی

بالی به هوای دانه ما نزدی

دیری است دلم چشم به راهت دارد

ای عشق، سری به خانه ما نزدی

×××

عنوان کتاب: تنفس صبح ( گزیده دو دفتر " تنفس صبح" و " در کوچه آفتاب"

شاعر: قیصر امین پور

ناشر: سروش

سال نشر: چاپ اول 1367- چاپ ششم 1389

شمارگان کل: 16000 نسخه

شماره صفحه: 76 ص.

موضوع: شعر فارسی- قرن 14

قیمت: 15000 ریال

مثل آب برای شکلات

$
0
0

 

" همین‌طور که می‌بینی هر یک از ما داخل بدنمان عناصری داریم که نیازمند تولید فسفرند. بگذار چیزی را به تو بگویم که تا به حال به هیچ‌کس نگفته‌ام. مادربزرگم  نظریه بسیار جالبی داشت. می‌گفت هر یک از ما با یک قوطی کبریت در وجودمان متولد می‌شویم اما خودمان قادر نیستیم کبریتها را روشن کنیم؛ همان طور که دیدی برای این‌کار محتاج اکسیژن و شمع هستیم. در این‌مورد، به عنوان مثال اکسیژن از نفس کسی می‌آید که دوستش داریم؛ شمع می‌تواند هر نوع موسیقی، نوازش، کلام یا صدایی باشد که یکی از چوب کبریتها را مشتعل کند. برای لحظه‌ای از فشار احساسات گیج می‌شویم و گرمای مطبوعی وجودمان را دربر می‌گیرد که با مرور زمان فروکش می‌کند، تا انفجار تازه‌ای جایگزین شود. هر آدمی باید به این کشف و شهود برسد که چه عاملی آتش درونش را پیوسته شعله‌ور نگه می‌دارد و از آنجا که یکی از عوامل آتش‌زا همان سوختی است که به وجودمان می‌رسد، انفجار تنها هنگامی ایجاد می‌شود که سوخت موجود باشد. خلاصه کلام، آن آتش غذای روح است. اگر کسی به موقع درنیابد که چه چیزی آتش درون را شعله‌ور می‌کند، قوطی کبریت وجودش نم بر‌می‌دارد و هیچ‌یک از چوب‌کبریتهایش هیچ‌وقت روشن نمی‌شود.

اگر چنین شود، روح از جسم می‌گریزد و در میان تیره‌ترین سیاهیها سرگردان می‌شود. بیهوده می‌کوشد برای سیر کردن خود غذایی بیابد، غافل از این‌که تنها، جسمی که سرد و بی‌دفاع برجا‌گذاشته قادر بوده غذا تهیه کند. همین و بس."

عنوان: مثل آب برای شکلات

نویسنده: لورا اسکوئیول

مترجم: مریم بیات

ناشر: انتشارات روشنگران و مطالعات زنان

سال نشر: چاپ هشتم 1389

شمارگان: 1000 جلد

شماره صفحه: 240 ص.

موضوع: داستانهای اسپانیایی- قرن 20 م.

قیمت: 70000 ریال

اولیس از بغداد

$
0
0

 

اسم من سعد سعد است، که معنی‌اش در زبان عربی می‌شود امید امید و در زبان انگلیسی می‌شود غمگین غمگین؛ در تمامی طول هفته‌ها، گاهی از ساعتی به ساعت بعد، در انفجار آن ساعت دوم می‌بینم که، واقعیت وجودی من به آهستگی از عربی به سوی انگلیسی می‌لغزد؛ و بسته به اینکه خودم را خوشبین احساس کنم یا بیچاره، من سعد امیدوارم می‌شوم یا سعد غمگین...

در مسابقه بخت‌آزمایی تولد، یا شماره‌ی خوب را بیرون می‌کشیم یا شماره‌ی بد. وقتی که در امریکا به دنیا می‌آییم، یا در اروپا، یا ژاپن دیگر با هم فرق داریم و کار تمام است: یک بار برای همیشه به دنیا می‌آییم، بدون هیچ احتیاجی به تکرار آن. اما وقتی که روز را در آفریقا می‌بینیم یا در خاورمیانه ...

اسم من سعد سعد است، که معنی‌اش در زبان عربی می‌شود امید امید و در زبان انگلیسی می‌شود غمگین غمگین؛ ممکن بود بخواهم به همین نسخه‌ی عربی‌ام اکتفا کنم، به نوید‌های شادی‌بخشی که این نام در آسمان ترسیم می‌کرد؛ ممکن بود امیدوار شوم که غرور به عنوان یگانه نیرو به جلو براند، مرا پرورش دهد، در جایی نفس بکشد که من در آنجا به وجود آمده‌ام، به عنوان یک عرب، خندان در میان خانواده، سپس در حالی‌که به نوبه‌ی خود بی‌هیچ محدودیتی شجره‌ی خانوادگی را گسترش داده‌ام، سفر ساکنم را در زمان به پایان برم؛ ممکن بود خشنود شوم از شریک شدن در توهم انسان‌های خوشبخت، از فکر کردن به اینکه آنها بهترین مکان دنیا را اشغال کرده‌اند بی‌آنکه هیچ گشت و گذاری در محل زندگی‌شان آنها را مجبور کرده باشد به مقایسه کردن آنجا با جایی دیگر؛ حال آنکه این سعادت ابدی به‌وسیله‌ی جنگ از من صلب شده است، به وسیله‌ی استبداد، آشوب، هزاران رنج و سختی و انبوهی از مردگان.

 

عنوان: اولیس از بغداد

نویسنده: اریک امانوئل اشمیت

مترجم: پویان غفاری

ناشر: افراز

سال نشر: سوم 1392

شماره صفحه: 328 ص.

شمارگان: 2200 نسخه

قیمت: 155000 ریال

موضوع: داستان‌های فرانسه- قرن 20 م.

Viewing all 549 articles
Browse latest View live


<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>