" آدم باید همیشه یه کسی رو توی این زندگی کوفتی داشته باشه که بتونه با بهونه و بی بهونه جلوش گریه کنه. راحت. بدون این که قضاوت بشه. یه کسی مثل من از سر تنهایی می آد پیش شما که روانپزشکی. ولی نیازی به قرص و شربت نداره. شما خودت خوب می دونی که دارو هم ننویسی مهم نیست." نگاهش خیره می شود به جایی نامعلوم. پوزخند می زند.
" جزء تعرفه های بیمه نیست ولی من با جون و دل حق ویزیت شما رو می دم. جرینگی. به قول خارجی ها کَش. شما هم عذاب وجدان نداشته باش. این پول پول بی کسی ما آدمهاست. پول تنهاییمون. شما بهش میگید حق مشاوره. حق روانکاوی." مکث می کند. سرش را به طرف ِ در اتاق بر می گرداند. دکتر هم سر می چرخاند.
" اون بیرون، منشیتون مثل ِ داور مسابقه دو منتظره. همین که در رو باز می کنی و می گی سلام خانم دکتر، کورنومتر رو فشار می ده تا هر کی بیش تر درد و بدبختی داشت، بیش تر ازش پول بگیره."
...
" یه وقتایی هوس می کنم تنها برم کافه. می رم اما دو تا سفارش می دم. یه چایی، یه قهوه." دو انگشت ِ دست راستش را بالا می گیرد و بقیه انگشت هایش را کف دستش به حالت مشت شده می بندد. " حالا دیگه ترک یا فرانسه فرقی نمی کنه." سرش را بالا می آورد، پوزخندی می زند. " چایی رو خودم می خورم. قهوه رو هم شیرین می کنم ولی بهش لب نمی زنم. دست نخورده روی میز می مونه. وقتی سرد ِ سرد شد، پول هر دو رو حساب می کنم، می رم."
یکی از ابروهای خانم دکتر بالا می رود. با تعجب می پرسد: " اون وقت چرا؟ "
تارا چند بار از خودش می پرسد " چرا" . آب دماغش را بالا می کشد.
" اونایی که می آن کافه، وقتی روی میز رو نگاه می کنن فکر می کنن تنها نیستم. با خودشون می گن حتما کسی همین دوروبرهاست که برمی گرده، یا اومده گپی زدیم و گورش رو گم کرده رفته. خب این یعنی تو تنها نیستی. یعنی کسی هست که براش حرف بزنی. باهاش درد ِ دل کنی."
( صفحه های 71-72)
***
عنوان: زندگی منفی یک
نویسنده: کیوان ارزاقی
ناشر: هیلا
سال نشر: چاپ اول 1392
شمارگان: 1650 نسخه
شماره صفحه: 247 ص.
موضوع: داستان های فارسی - قرن 14
قیمت: 95000 ریال