میگوید: من از عشق میمیرم.
از این حرف، رفقایش رودهبر شدند. آن جاست که کلیدهایش را نشان میدهد و میگوید:
این کلید دروازه های خیالی است!
اسم کلیدهایش را میگوید. از کلیدی حرف میزند که در روزی بارانی دری را خواهد گشود.
×××
- همین جاست. دو وجب زمینی که از بهشت روی زمین افتاده است ...
چهار سال قبل هم، اینجا آمده بود و بوی این قله را میشناخت. آنجا درخت اناری که کوچک بود ایستاده بود. سریاس صبحگاهی فریاد زد:
- خدای من ... بیشک این آخرین انار دنیاست. هیچ جای دنیا، هیچ درختی در این ارتفاع نمیروید.
آن درخت، " آخرین انار دنیا" بود. آنجایی که زمین تمام میشد و سرزمینهای خدایی شروع میشد. آن جایی که آدم احساس بیپایان و همیشگی بودن میکرد. انگار این انار حد جدایی زمین و آسمان بود.
عنوان: آخرین انار دنیا ( دواههمین ههناری دونیا)
نویسنده: بختیار علی
مترجم: آرش سنجابی
ناشر: افراز
سال نشر: چاپ چهارم، 1391
صفحه: 344 ص.
موضوع: داستانهای کردی-- عراق-- قرن 20م.
شمارگان: 1100 نسه
قیمت: 155000