Quantcast
Channel: امروز لی‌لی چی می‌خونه؟
Viewing all articles
Browse latest Browse all 549

زندگی بهتر

$
0
0

 

 

 در خانه خودم، با سرعت خودم و شب ها کار می کنم. من هزار اسم، هزار آدرس، هزار نام کاربری و به همان تعداد اسم های جعلی دارم و در طول روز نظرات غیرواقعی و دروغی می نویسم.

رئیسم لیستی از سایت هایی را به من می دهد که با هدف خراب کردن یا فقط نظر نوشتن باید پی گیری شوند، جریان تضعیف کردن، از بین بردن و برگرداندن مشتریان احتمالی و فقط بعد از این که پول کافی را پرداخت کردند، ارائه پیشنهاد، نظرهای مثبت در صفحات تبادل نظر اینترنتی و البته در هزاران جست و جوگر فعال سایت گوگل.

( صفحه 17)

 

بیرون زدم زیر گریه.

برای خودم، برای حماقتم، برای این ساک های مزخرفی که از آن ها مراقبت می کردم. تمام چیزهایی که احتیاجی به آن ها نداشتم که کاملاً بی مصرف و خنده دار بودند که دور و برم را پر کرده بودند و که ...

و بی نظمی و به هم ریختگی ام و عکس هایم ...و تلفنم و کیف قشنگلوازم آرایشم و کلید هایم و آدرسم و آدرسمان که کنار کلیدها بود و قفلی که باید عوض می کردم و دخترها که دور بودند و اصلاً این نوع بی دقتی را درک نمی کردند ... و کارت بانکی ام و کیف پولم که آن قدر دوستش داشتم و پولم و پول شان! بله، پول آن ها! ده هزار یورو! چه طور می شود این قدر احمق بود؟ و این به خاطر جلف بازی پای تلفن با ماریون بود. به من به چشم یک آدم مهم نگاه کرده بودند، ولی به محض این که یک کار مهم را به من سپردند، دیگر هیچ چیز نبودم.

چه کار می توانستم بکنم؟ چه کار باید می کردم؟ چه اسمی روی خودم می گذاشتم؟ چر این قدر درب و داغان بودم؟ چرا؟ خدای من به من رحم کن. خدایا، مسیح مقدس، مریم مقدس ... چه چیزی در سرم است؟ چه طور می شود این قدر دست و پا چلفتی بود؟ ... یک روزنه برایم باز کنید ... به من رحم کنید... عکس هایم، تلفنم. پیغام های دسته بندی شده ام، اسامی تلفن، خاطره هایم، زندگی ام ... و حتی این قدر پول ندارم که پول تاکسی بدهم ... خدای من. کارت بانکی ام، رمزم، شماره ی اورژانسی برای مسدود کردن کارت بانکی ام، دوستانم، کارت نامحدود سینما، ریمل دیور، رژلب کوکو، تقویمم، کلیدهای محل کار، دوربین عکاسی ام که دوستش داشتم و دفترچه ی یادداشتم که عاشقش بودم و تمام خاطراتم که در کیفم جا گرفته بود ... و سوهان ناخنم و ... ده هزار یورو پول نقد ... آه دوباره شروع به گریه کردم.

خیلی. خیلی زیاد.

خیلی گریه کردم. برای همه چیز گریه کردم.

برای تمام چیزهایی که در خودم دوست نداشتم برای حماقت های ناخودآگاهی که مرتکب شده بودم و تمام چیزهایی که وقتی عقل رس شده بودم فکر می کردم هرگز گم نمی شوند.

از میدان اتوآل تا میدان کلیشی اشک ریختم.

در تمام پاریس اشک ریختم، و برای تمام زندگی ام گریه کردم.

( صفحه 31)

 

انسانیت را خیلی دوست دارم ولی به هر حال ... در دراز مدت کمی نسبت به آن بدبین شده ام.

( صفحه 51)

 

می دانی ماتیلد ... اگر در زندگی چیزی واقعاً برایت مهم است تمام تلاشت را بکن تا آن را از دست ندهی.

( صفحه 52)

 

- ماتیلد؟

- بله.

- زندگی ای را که در پیش گرفته ای درک نمی کنم.

خندیدم و آب دماغم را با دستم پاک کردم.

- خودم هم همین طور.

( صفحه 77)

 

تمام این سایت های دوست یابی احمقانه؟ تمام این هایی که تنهایی تان را میان دو عکس تبلیغاتی برای تان پر می کنند، تمام این " دوستت دارم"، کلیک راست، تمام شبکه های دوست های خیالی، اجتماعات تحت نظارت، معاشرت، این ها چی هستند؟

و این اضطراب، این احساس کمبود دایمی، این زندانی که این جاست، این تلفنی که همیشه مزاحم تان است، صفحاتی که همیشه باید قفل شان را باز کنید. زندگی که برای دوباره بازی کردن می خرید.

این آسیب؟ این چفت و بست ها، این قفل هایی که در جیب تان است؟ این روشی که دارید، همه تان، همیشه، هر لحظه چک کردن این که کسی برای تان کلمه ای نفرستاده، یک پیغام، یک نشانه، تماس، خبر، تبلیغات، ... هر چیز مزخرفی.

تمام این دام ها، تمام این حواس پرتی ها، تمام این چیزهایی که در مترو مشغول شان هستید که به محض این که دیگر در دسترس شان نباشید شما را مثل یک آشغال دور می اندازند. تمام این فراموش کاری هایی که شما را از خودتان غافل کرده اند، که باعث شده اند عادت فکر کردن به خودتان را از دست بدهید. رویابافی برای خودتان، حرف زدن های درونی، آموختن و شناختن خودتان یا دوباره شناختن خودتان، نگاه کردن به دیگران، لبخند زدن به یک غربیه، خیره شدن به روبه رو، معاشرت، تغییر کردن، بوسیدن حتی!

ولی چه کسانی توهم تعلق داشتن و در آغوش گرفتن تمام دنیا را به شما می دهند ...

تمام این احساسات کد گذاری شده، تمام این دوستی هایی که فقط به یک نخ بند است که باید هر شب دوباره شارژشان کرد و اگر برق برود دیگر چیزی ازشان باقی نمی ماند. تمام این ها توهم نیست؟ و من می دانم از چه چیزی صحبت می کنم.

( صفحه 89)

 

***

 

عنوان:زندگی بهتر ( مجموعه دو داستان)

نویسنده:آنا گاوالدا

مترجم:شهرزاد سلحشور

ناشر:نشر قطره

سال نشر:چاپ اول- 1394

شمارگان: 500 نسخه

شماره صفحه: 234 ص.

موضوع: داستان های فرانسه 

قیمت: 130000 ریال

عنوان داستان ها:ماتیلد / یان

 


Viewing all articles
Browse latest Browse all 549

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>