مرا با خویش خواهد برد توفانی که در راه است
شب یلدایی سر در گریبانی که در راه است
و شاید یخ ببندد خون گرمم سالهای سال
میان مویرگها از زمستانی که در راه است
بهار است و هوا ابری و با خود میبرد فردا
تمام کوه را سیل خروشانی که در راه است
من اما در به در، دنبال چشم خویش خواهم گشت
برای گریه در شام غریبانی که در راه است
مرا که مالک جا پای خود هم نیستم، دیگر
مترسانید از هر برف و بارانی که در راه است
( محمود اکرامیفر)
×××
تقویم روی فصل خزان ایستاده است
گویا پس از تو نبض زمان ایستاده است
حس میکنم که پشت همین چشمهای شاد
مردی همیشه دل نگران ایستاده است
در تو هزار بغض سترون نشسته است
در من هزار درد نهان ایستاده است
در چشمهات این دو پریشان دربهدر
طرح دو تا پلنگ جوان ایستاده است
بی تو پرنده میل پریدن نمیکند
ذهن پرنده از هیجان ایستاده است
این واژه های تلخ معطل درون من
دیری در انتظار بیان ایستاده است
پشت دریچه های شب آلود ذهن من
اندوه شاعران جهان ایستاده است
پاییز در دقایق من مکث کرده است
انگار بی نبض زمان ایستاده است
( مرتضی آخرتی)
عنوان: سرزمین شعر ( گزیده شعر امروز خراسان - جلد اول اشعار کلاسیک)
به کوشش:قاسم رفیعا و محمد بهبودی نیا
ناشر:سپیده باوران
سال نشر:چاپ اول 1391
شمارگان: 1100 نسخه
موضوع:شعر فارسی -- قرن 14 -- مجموعه ها
قیمت: 77000 ریال