میشود بعضی وقتها هوای تازه را نه از پنجرههای باز که از آدمهای تازه گرفت. من یکی که فکر میکنم اگر روزی کنجکاویام را نسبت به آدمها از دست بدهم دیگر نتوانم به راحتی جایگزین دیگری برای این هوس قدیمیام پیدا کنم. خیلی وقتها تیرم خطا میرود، و هر کاری میکنم باز آدم مورد نظرم معمولی و غیرجذاب و شبیه هزاران نمونهی دیگر باقی میماند، اما از امتحان کردن خسته نمیشوم.
...
دوستی تنها چیزی است که هیچوقت تمام نمیشود. هر چیز دیگری هم از بین برود، دوست میماند. این یادت باشد. من همیشه به تو فکر کردهام. دوستهای زیاد دیگری هم پیدا کردهام اما مثل تو نشدند.
...
من هنوز هم با آن حسها زندگی میکنم. با یاد آن روزها. تک تک خاطراتم با تو یادم مانده. کجاها میرفتیم چه کارها میکردیم. من با تو جوانی را تجربه کردم. همراه تو. آن همه لحظههای خوب با هم داشتیم. آن همه با هم خندیده بودیم.
...
آدم وقتی یک بار رابطه درست و حسابی را تجربه میکند بدل بودن بقیه را زود تشخیص میدهد. دیگر سرش کلاه نمیرود. یعنی زندگی نمیتواند گولش بزند.
عنوان: بعد از پایان
نویسنده: فریبا وفی
ناشر: مرکز
سال نشر: چاپ اول 1392
شمارگان: 1800 نسخه
شماره صفحه: 228 ص.
موضوع: داستانهای فارسی - قرن 14
قیمت: 115000 ریال