" طبیعی است هر کسی تردیدها و دودلیهای خودش را داشته باشد. شما اهل منطقهی زغال سنگ هستید. اما من گفتم، و این نهایت زیرکی و زرنگیام بود، گفتم، " خوب، اگر به زغال هم فشار کافی وارد کنید به مروارید بدل میشود!"
افی چنان لبخند شادی به ما میزند که چارهای نداریم جز این که با شور و اشتیاق به هوش و ذکاوتش واکنش نشان دهیم، گر چه اشتباه است.
زغالسنگ به مروارید بدل نمیشود. مروارید در صدف به وجود میآید. شاید منظورش این بوده زغالسنگ به الماس تبدیل میشود، اما آن هم حقیقت ندارد.
( صفحه 84 )
...
به کابوسی دچار میشوم که بهرغم بیدارشدنهای مکرر، هربار هراسی هولناکتر انتظارم را میکشد. تمام آنچه که بیش از هرچیزی مرا به وحشت میاندازد، تمام آنچه که میترسم برای دیگران پیش بیاید، با چنان جزییات روشن و واضحی نمود پیدا میکند که جز باور حقیقی بودنشان، تصور دیگری نمیتوانم داشتهباشم. هربار که بیدار میشوم، با خود فکر میکنم، بالاخره تمام شد، اما تمام نمیشود. تنها شروع فصل جدیدی از رنج و عذاب است. چندبار باید شاهد مرگ پریم باشم؟ آخرین لحظات پدرم دوباره در ذهنم زنده شود؟ احساس کنم بدنم تکهتکه میشود؟ ماهیت عملکرد زهر زنبورهای ردیاب اینگونه است، بسیار دقیق ساختهشده تا محل احساس ترس را در مغز هدف قراردهد.
( صفحه 215)
عنوان: عطش مبارزه
نویسنده: سوزان کالینز
مترجم: شبنم سعادت
ناشر: افراز
سال نشر: چاپ دوم 1392
شمارگان: 1100 نسخه
شماره صفحه: 408 ص.
موضوع: داستانهای انگلیسی- قرن 20 م.
قیمت: 188000 ریال