کرولاین گفت: " اووم ... داره بارون میاد."
پدرش گفت: " آره، به شدت."
کرولاین گفت: " نه، این جوریام نیست. میشه برم بیرون؟"
- مامانت بهت چی گفت؟
- گفت تو توی این هوا بیرون نمیری، کرولاین جونز!
- پس روشنه.
- اما من دلم میخواد به گشتنم ادامه بدم.
پدرش پیشنهاد کرد: " خب تو آپارتمانو بگرد. بیا، این یه خودکار اینم یه ورق کاغذ. برو همهی در و پنجرهها رو بشمر. همهی چیزایی رو که رنگشون آبیه لیست کن. به یه سفر اکتشافی برای کشف منبع آب گرم برو و بزار منم به کارام برسم."
کرولاین حرف پدرشو جدی گرفت و بعد قلم و کاغذشو برداشت و رفت تا تو آپارتمانو بگرده. مخزن آب گرمو کشف کرد ( توی یکی از کابینتای آشپزخونه بود). همهی چیزایی رو که رنگشون آبی بود شمرد ( 153 تا). همهی پنجرهها رو شمرد (21 تا). همهی درها رو هم شمرد (14 تا). از درهایی که پیدا کردهبود سیزده تاش یا باز بودن یا بسته، و فقط یکیش - اون در بزرگ قهوهای چوبی کندهکاریشدهی ته اتاق پذیرایی- قفل بود.
( صفحه 11)
عنوان: کرولاین
نویسنده: نیل گیمن
مترجم: سعید توانایی
ناشر: افراز
سال نشر: چاپ اول 1389
شمارگان: 1100 نسخه
شماره صفحه: 168 ص.
موضوع: داستانهای انگلیسی- قرن 20 م.
قیمت: 38000 ریال