من یک درختم، سخت تنهایم، باران که میبارد، میگریم بهخاطر رضای خدا به آنچه که شرح میدهم گوش کنید: قهوهتان را نوش جان کنید تا خوابتان بپرد و چشمانتان باز شود و هوشمندانه نگاه کنید تا بگویم که چرا اینهمه تنها هستم:
1. میگویند برای این که پشت سر استاد نقال تصویر درختی بوده باشد، شتابزده بر روی کاغذی زمخت و بدون آهار نقاشی شدهام. در کنارم نه درختچههای دیگری است نه علفهای هفت برگ کویر و نه صخرهای، نه اشباح تیره و تاری که گاهی اوقات شبیه انسان و شیطاناند و نه در آسمان ابرهای پیچواپیچ { نقاشیهای} چینی. تنها یک زمین، یک آسمان، یک من و یک خط افق.
2. چون درخت هستم، شرطش این نیست که جزئی از کتابی باشم. اما از این که به عنوان تصویر یک درخت در صفحهای از کتابی جای نگرفتهام ناراحت میشوم. بهنظرم میرسد که اگر در کتابی گویای چیزی نباشم، پرستشم میکنند، مثل کفار تصویرم را به دیوار میآویزند و به آن سجده میکنند. به گوش علمای ارض رومی نرسد، از این بابت پنهانی فخر میکنم و سپس با شرمساری بهشدت میترسم.
3. سبب اصلی تنهاییام این است که نمیدانم جزئی از کدام داستان خواهم بود. گویا میبایست جزئی از داستانی میشدم، اما مثل برگی از آن جدا افتادم. ...
( صفحه 33)
عنوان: من یک درختم
نویسنده: اورحان پاموک
مترجم: ایرج نوبخت
ناشر: نشر دنیای نو
سال نشر:چاپ اول 1393
شمارگان: 2000 نسخه
شماره صفحه: 144 ص.
موضوع: داستانهای ترکی- ترکیه- قرن 20 م.
قیمت: 65000 ریال