هستی لایهلایه است. تودرتو و پر از راز و البته پیچیده. برای درک اون باید خوب بود. همین. پاسخ من به این سوال دشوار همینه: خوب. من فکر میکنم هرکس در هر موقعیت میدونه که خوبترین کاری که میتونه انجام بده چیه اما مشکل زمانی شروع میشه که انسان نخواد این خوب رو انتخاب کنه. در چنین صورتی او راه را کمی محو کرده. اگر در موقعیت دوم هم انسان نخواد به خوب تن بده راه محوتر و تاریکتر میشه. وقتی هزار تا انتخاب بد رو به جای هزارتا انتخاب خوب برمیگزینیم وضع اینقدر آشفته و تاریک میشه که انسان حتی نمیتونه یک قدم هم جلو برداره. شبیه قدمزدن در مه میمونه که با هر قدم که برداری راه وضوح بیشتری پیدا میکنه. خوشبختانه هستی اونقدر سخاوت داره که دائم یک فرصت و یک شانس به شما میده تا دوباره از صفر شروع کنید.
...
خوشبختانه تشخیص خوب همیشه آسونه هر چند انجام اون به همون اندازه آسون نیست. با هر رفتار ساده و خوب، انسان یک گام پیچیده و ورزیده میشه. چنین به نظر میرسه که این رفتارهای ساده و روشن که هر کسی به راحتی اونها رو تشخیص میده مثل آجرهایی هستند که درنهایت ساختمان بزرگ و پیچیدهای رو بهوجود میآورند. تنها نکتهی مهم اینه که تا رجهای پایینی درست کار گذاشته نشه امکان گذاشتن رجهای بالایی نیست. منظورم اینه که هرکس در هر موقعیت میدونه کاری که انجام میده خوبه یا نه. کسی که در انجام خوبها ورزیده بشه کمکم وزن خوبها رو هم حس میکنه ...
(صفحه 85)
عنوان: روی ماه خداوند را ببوس
نویسنده: مصطفی مستور
ناشر: مرکز
سال نشر: چاپ اول 1379
شمارگان:
شماره صفحه: 113 ص.
موضوع: داستانهای فارسی- قرن 14
قیمت: 60000 ریال