به این نتیجه رسیده ام که بیشتر ِ مردم بزرگ نمی شوند. ما جای پارک خودمان را پیدا می کنیم و به کارت های اعتباری مان افتخار می کنیم. ازدواج می کنیم و جرات می کنیم بچه دار شویم و به آن بزرگ شدن می گوییم. اما فکر کنم بیشترین کاری که می کنیم پیر شدن است. ما تراکم سال ها را در بدن های مان و روی صورت های مان این طرف و آن طرف می بریم اما معمولا خود حقیقی ما، کودک درون مان، هنوز بی گناه است و مثل گیاه مگنولیا خجالتی است.
ممکن است که پیچیده و پخته رفتار کنیم اما معتقدم که وقتی به درون خود می رویم و خانه را پیدا می کنیم، جایی که به آن تعلق داریم و شاید تنها مکانی که واقعا به آن متعلقیم بیش از همیشه احساس امنیت می کنیم.
***
توماس ولف در عنوان یکی از رمان های بزرگ آمریکا هشدار داده که " نمی توانید دوباره به خانه برگردید". من معتقدم که هرگز نمی توان خانه را ترک کرد. بر این باورم که فرد سایه ها، رویاها، ترس ها و هیولاهای خانه اش را با خود همه جا می برد، حتی زیر پوستش. در پنهانی ترین زوایای چشمانش، و شاید حتی لابه لای غضروف های گوشش.
عنوان کتاب: نامه ای به دخترم
نویسنده: مایا آنجلو
مترجم: مهرناز شیرازی عدل
ناشر: قطره
چاپ اول: 1390
شمارگان: 1100 نسخه
موضوع: آنجلو، مایا، 1928- م
موضوع: نویسندگان سیاهپوست آمریکایی- قرن 20م- سرگذشتنامه
قیمت: 30000 ریال