Quantcast
Channel: امروز لی‌لی چی می‌خونه؟
Viewing all articles
Browse latest Browse all 549

می خواهم یک نامه ی کوتاه بنویسم

$
0
0

بعد از آن جا هوس کردم سری به کتاب فروشی آسیا بزنم. دبیرستانی که بودم کتاب های شعر را از آن جا می خریدم. تنها جایی بود که کتاب های فروغ و شاملو و اخوان و نیما را می فروخت.

صاحب کتاب فروشی بیرون نشسته بود. نشناختمش و رفتم داخل. پشت سر من او هم آمد. نگاهش کردم. پیر شده بود و یک طرف بدنش فلج! حدس زدم در اثر سکته فلج شده.

کتاب ها را نگاه کردم. آنها هم کهنه بود و بیشتر کتاب ها قدیمی بود. فقط چندتا کتاب جدید توی یکی از قفسه ها دیده می شد.

چه کتابی می خوای؟

من هیفده، هیجده سال پیش از شما کتاب می خریدم!

تا حالا کجا بودی؟

ایران نبودم.

لبخندی  زد و چیزی گفت. باز هم کتاب ها را نگاه کردم.

بازار کتاب چطوره؟ کسی کتاب می خره؟

یک  صندلی کهنه جلو آورد و گفت: بشین!

نشستم. خودش هم نشست.

نه بابا، کی از ما کتاب می خره! الان فقط بازار کتابای دانشگاهی گرمه که دانشجوا مجبورن اونا رو بخرن.

شما چرا از اون کتابا نمی آرید؟

ما خراب این کتاب شعراییم، عزیز!

یکی از کتاب ها را از توی قفسه  برداشتم. قفسه به حدی نامرتب بود که نزدیک بود همه ی کتاب ها بریزد پایین.

هنوز روی صفحه ی اول کتابا مهر کتابخانه ی  آسیا می زنید؟

نه؟! یادت مونده؟ اون وقتا یه حالی داشتیم! فکر نمی کردم کسی یادش مونده باشه!

حرف زدن با صاحب کتاب فروشی آسیا که هنوز هم اسمش را نمی دانم کمی از غصه ام برای شهر کم کرد. می خواستم چندتا کتاب بخرم ولی یادم آمد پولی توی جیبم نیست.

عنوان: می خواهم یک نامه ی کوتاه بنویسم

نویسنده: شهریار عباسی

ناشر: افراز

سال نشر: چاپ اول، 1386/ چاپ دوم، 1390

صفحه: 144 ص.

شمارگان: 1100 نسخه

قیمت: 36000 ریال

موضوع: داستانهای فارسی—قرن 14

لینک کتاب در سایت ناشر: http://www.afrazbook.com/tabId-1-gId-8-lang-fa.aspx


Viewing all articles
Browse latest Browse all 549

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>