وقتی لبهی پرتگاهی ایستادی، دیگر فقط به پریدن فکر میکنی، به این فکر نیستی که چرا علفهای کنار لبهی صخرهها خشک شدهاند تا بلافاصله فکر کنی که لابد آب بارانی که باید سیرابشان کند، عوض باریدن به ریشههاشان مثل چند دقیقهی بعد ِ خودت به قعر دره پرتاب میشوند.
...
میدانم هر لحظه اتفاق یگانهای است که هیچوقت نبوده و دیگر هم نخواهد بود. وقتی لبه پرتگاهی بایستی میتوانی با خودت فکر کنی که من همهی همهی اینها را بودهام و عطرشان را فرو بردم و صدایشان را شنیدم و دیگر هیچ نمیماند که بخواهی.
...
وقتی خود را رها کردی باز هم اگر شاخهای را بیرونزده از صخره دیدی به آن میآویزی و پرواز را از یاد میبری.
...
وقتی از آن بالا که خود را رها کردی به پایین نگاه کنی سر بگردان تا همهچیز را همانطور که هست ببینی.
( از داستان آن مرد تبر دارد)
عنوان: سریرا، سیلویا و دیگران
نویسنده: سپینود ناجیان
ناشر: چشمه
شماره صفحه: 96 ص.
سال نشر: اول، 1380
شمارگان: 1750 نسخه
قیمت: 20000 ریال
موضوع: داستانهای کوتاه فارسی-- قرن 14
مندرجات: Dead woman walking/ این داستان سریرا نیست/ نارنجی، لیمویی تا زیتونی/ در بالکن را بازگذاشتی آقای میم/ آن مرد تبر دارد/ امیرعلی/ پیراکتوس لیترانوس/ نازک آرای تن ساق گلی/ سیلویا، سیلویا/ سوت/ زن میرزا کوچک خان/ قنطورس/ خارش/ وقتی می خوای بیایی، تماس بگیر/ وقت شک/ حلقه در انگشت نشانه/ آخرین امپراتور یا سایکو