" میگم، اگه یه روز پیرمرده بمیره چی کار کنیم؟"
" زبونتو گاز بگیر، خدا نکنه!"
" حالا فرض کن!"
دختر سربلند کرد. نگاهی به دوروبرش کرد.
" نمیدونم ... چی بگم؟"
برگشت. تو چشمهایش زل زد و گفت:
" دکتر چیزی گفته؟! حالش خرابه؟!"
شانه بالا انداخت و گفت:
" نه، همین جوری پرسیدم!"
" میدونی، چهجوری بگم؟! همیشه اینجا یه حس خوبی دارم، مث اینکه خونهی خودمون باشه، توش راحتم. یه چیزی بگم بهم نمیخندی؟!"
" نه، بگو."
" میدونی، بعضی وقتها دلم شور اینجا رو میزنه. میگم نکنه فراموش کنی گلدونها رو آب بدی، نمیدونم، یادت بره به ماهیها برسی و از این جور خلبازیها!"
سری تکان داد و خندید.
" تازه بعضی وقتها، بیرون یه چیز خوشگل که میبینم، میگم این مثلا برای تو اتاقخواب خوبه، این برا رو سر تلویزیون، این برا رو در یخچال، انگار که خونهی خودمه!"
دختر زل زد تو چشمهایش.
" بهنظرت مسخره میآد نه؟!"
گفت: " نه، اصلا."
" ... راستی چهطور میشد این خونه مال ما بود؟! پیرمرده هم که میمرد میگفتن برا خودتون، اینا که وضعشون خیلی خوبه، نیست؟!"
" سادهای دختر!"
وقت رفتن، جلو در دختر دستهایش را گرفت. تو چشمهایش نگاه کرد و گفت:
" خوش گذشت!"
پکی به سیگار زد. احساس کرد چیزی بیخ گلویش چسبیده است. نمیدانست چه باید بگوید. برای اینکه حرفی زده باشد، گفت:
" آره، به من همینطور!"
دختر به اتاق پیرمرد اشاره کرد.
" حواست بهش باشه، تا دوشنبهی دیگه!"
( تا دوشنبهی دیگر _ ص. 42_41)
عنوان: تا دوشنبهی دیگر
نویسنده: غلامحسین دهقان
مشخصات نشر: نشر چشمه، 1388 (چاپ اول)
صفحه: 91 ص.
موضوع: داستان های کوتاه فارسی-- قرن 14
شمارگان: 1500 نسخه
قیمت: 22000 ریال
مندرجات: نیلوفر و سنگ/ مرگ در اثر بی احتیاطی/ مهتاب و سفال های شکسته/ تا دوشنبهی دیگر/ چتر وارونه/ مرده کُشی/ زن پشت شیشه/ ستارهی هفت رنگ/ یک خط در میان