علائم و نشانگان بدن بهترین و بالاترین هشدار دهنده ها هستند، که نشان می هند عیبی در کار ما وجود دارد... جسم های ما هم پیمانان ما هستند و لذا همیشه ما را در راهی که باید بعداً در آن قدم گذاریم، هدایت می کنند.
کارل یونگ عقیده داشت که پروردگار از طریق بیماری به ملاقات ما می آید. من هم شخصاً بر این عقیده ام که ما می توانیم با توجه به پیام ها و نشانگان بدن چه از نظر هیجانی، چه جسمی و چه روحی از این علامات سود ببریم.
(صفحه 15)
بسیاری از زنان در حال حاضر دارای مشاغل و خانواده هایی هستند که از سلامت آنها جانبداری نمی کند. ولی اگر به مقدار کافی یاد بگیریم که عمیقاً برای خود ارزش قائل باشیم، رفتارهای اعتیادی خودمان را نام گذاری کنیم، و خود را متعهد سازیم که به طور کامل و شادمانه ای زندگی کنیم، مشاغل و اوضاع و احوالمان شروع به تغییر می کند. افکار و هوشیاری روی زندگی شخصی ما به طور عمیقی تاثیر می گذارد.
( صفحه 49)
امید، عزت نفس، و تحصیل، مهم ترین عوامل در ایجاد تندرستی روزانه می باشد.
( صفحه 61)
افکار صرفاً یک بخش از خرد جسم به حساب می آیند. فکری که به اندازه کافی حفظ و تکرار شده، به صورت باور در می آید. باور سپس بیولوژی می شود. باورها نیروهای انرژی زایی هستند که بنیادی فیزیکی برای زندگی فردی و سلامت ما به وجود می آورند. چنانچه دلتنگی های عاطفی خود را از بین نبریم، زمینه را برای رنجوری فیزیکی (جسمانی) فراهم می سازیم و این به علت تاثیرات بیوشیمیایی است که عواطف سرکوب شده روی سیستم ایمنی و غدد درون تراو ما می گذارد.
(صفحه 73)
تا کنون در زندگی با کسی رو به رو نشده ام که دست کم چند باور مخرب از خانواده یا فرهنگ به ارث نبرده باشد. ما می توانیم روش نادرستی را که طی آن بدن یا جسم ما برنامه ریزی شده، تغییر دهیم و روشی را دنبال کنیم که از سلامت و تندرستی ما حمایت می کند. کشف این باورها و رهایی از آنها فرایندی پیوسته، هیجان انگیز و قدرت بخش است که بخشی از فرایند خلق سلامتی به شمار می آید. این کار نیاز به شکیبایی و شفقت دارد.
( صفحه 78)
می توانیم مطمئن باشیم که حوادث کودکی ما زمینه را برای باورهای ما در مورد خودمان و نهایتاً تجاربمان از جمله سلامتمان فراهم و آماده می سازند. بنابراین اگر خانمی بخواهد درک صحیح تری از واقعیت داشته و سلامت خود را بهبود بخشد، باید ابتدا باورهایش را در مورد آنچه ممکن است، تغییر دهد. ما این توانایی را داریم که بر الگوهای عادتی مخرب و ناهشیار خود غلبه کنیم.
(صفحه 80)
اختلافی میان شفا و درمان وجود دارد. شفا روندی طبیعی و درونی است که در یَد قدرت هر فردی می باشد، حال آنکه درمان کاری است که ما انجام آن را از دکتر انتظار داریم و معمولاً معالجه بیرونی، دارو درمانی و جراحی را در بر می گیرد و هدف از آن این است که نشانگان بیماری را محو کند یا از میان بردارد. شفا کاری بس عمیق تر از درمان است و همواره از درون شخص نشات می گیرد. روند شفا، به عدم توازنی که در زیرِ نشانگان بیماری خفته است، اشاره می کند و آن را مورد خطاب قرار می دهد. روند شفا، اغلب جنبه های پنهان زندگی هر فرد را در رابطه با بیماری او، آشکار می سازد. شفا متفاوت از درمان است... معنی وسع تر شفا، " تندرستی" است، یعنی پر شدن قطعات گم شده و از دست رفته زندگی هر فرد.
اگر چه جسم ما تاثیرپذیر از افکار و احساسات، و گفتگوی اجزای مختلف آن با یکدیگر است، جسم هر فردی زبانی منحصر به فرد دارد. صرف نظر از آنچه در زندگی هر زنی اتفاق افتاده، او این قدرت را دارد تا آنچه را این تجربه به او می فهماند و متعاقب آن، تجربه اش را به طور احساسی و فیزیکی تغییر دهد و شفای او در درک این مهم نهفته است.
فرمول ساده ای برای کشف رمز پیاپی که در پس هر نشانگانی نهفته است، وجود ندارد، و صرفاً بیمار است که نهایتاً می تواند بفهمد این پیام در مورد چیست. هر زنی موظف است به گونه ای قابل قبول و بدون قضاوت، با نشانگان جسم خود "خلوت کند" تا زبان منحصر به فرد جسم خود را به تدریج درک و تقدیس کند.
(صفحه 82)
بد نیست بدانید که ما جسم مان را در اختیار داریم، برای آنکه جسم دقیقاً ابزاری است که توسط آن ما می توانیم به بهترین وجهی کاری را که برای آن به این دنیا آورده شده ایم، انجام دهیم ... سعی کنید از پیام ها و رموز جسم و نشانگان آن استقبال کنید. مشتاق باشید این پیام ها را دریافت کنید و سعی کنید در مورد آنها به قضاوت ننشینید. آنچه می آموزید، ممکن است این توانایی را داشته باشد که زندگی شما را نجات دهد.
( صفحه 90)
همه ما به طور منظم پیام هایی از بدنمان در مورد اینکه چه چیزهایی به سلامت ما کمک می کند و چه چیز به ضرر آن است، دریافت می کنیم. بدن ما به محض اینکه کاری انجام می دهیم یا حتی فکری که به ضررمان است، به ذهنمان می رسد، فورا متوجه می شود ... افکار مبهم، سرگیجه، تپش قلب، جوش، سردرد، پشت درد، معده درد و درد لگن خاصره یکی از چند نشانگانی است که اغلب به ما هشدار می دهد، وقت آن فرا رسیده تا از آنچه در زندگی مورد علاقه ما نیست، دست بکشیم.
( صفحه 100)
احساسات منفی ای وجود دارد تا به من اخطار دهد که راهی که در پیش دارد، راه درستی نیست. اگر این واقعیت را قبول کنیم که بدن های ما و اشارات آنها (احساسات) هم پیمان های ما هستند، و به ما نشان می دهند چه چیزهایی به سود ما و چه چیزهایی به ضرر ماست، احساس آزادی خواهیم کرد. هرگاه احساس خشم، ناراحتی، سردرد، یا ناراحتی جسمی می کنید، یک دقیقه در خود فرو روید و ببینید این نشانگان می خواهد چه چیزی را به شما بگوید. هنگامی که گرفتار گردابی از احساسات منفی می شدم، فوراً می فهمیدم که از راهبر درونی ام دور افتاده ام و توجهی افراطی به آنچه دوست ندارم، نشان داده ام.
( صفحه 110)
...
عنوان:جسم زن جان زن
نویسنده:کریستین نورتراپ
مترجم:توران دخت تمدن ( مالکی)
ناشر:انتشارات نقش و نگار
سال نشر:چاپ اول 1380- چاپ چهارم 1392
شمارگان: 1100 نسخه
شماره صفحه: 384 ص.
موضوع:زنان-- بیماری ها/ پزشکی کل نگر/ زنان-- بهداشت
قیمت: 150000 ریال