" من خواب تعبیر می کنم."
در واقع این تنها حرفه او بود. از وقتی زبان باز کرده بود، در خانه این رسم را برقرار کرده بود که شکم ناشتا خواب ها را تعبیر کند. اول صبح بهترین زمان برای تعبیر خواب بود. در هفت سالگی خواب دیده بود یکی از برادرانش را سیل می برد. مادرش از روی خرافات پسربچه را از چیزی که بیش از هر چیز به آن علاقه داشت، منع کرد، یعنی آب تنی در نهر انتهای دره. ولی فریدا خانم تعبیر خاص خودش را داشت. گفت: " تعبیر خواب این است که او غرق نخواهد شد ولی نباید شیرینی بخورد."
تعبیر بسیار نامناسبی به نظر می رسید چون درباره پسر پنج ساله ای بود که دلگی های روزهای یکشنبه اش کنترل نشدنی بود. مادر که به پیشگویی دخترش اطمینان تام داشت به پسرک اخطار داد. ولی در اولین سهل انگاری او، پسربچه دزدکی یک آبنبات به دهان گذاشت و آبنبات در گلویش گیر کرد. موفق نشدند نجاتش دهند.
فریدا خانم هرگز تصور نمی کرد آن استعداد خدادادی به حرفه اش تبدیل شود. اما وقتی زمستان های سنگدلانه وین عرصه را بر او تنگ کرد به دنبال کار می گشت و در ِ اولین خانه ای را که دوست داشت در آن مسکن بگیرد زد. وقتی از او پرسیدند چه کاری بلد است واقعیت را بر زبان آورد: " من در خواب تخصص دارم." کمی توضیح برای خانم صاحبخانه کافی بود تا استخدامش کنند. حقوقش بیش تر پول توجیبی بود، ولی اتاقی بسیار زیبا و سه وعده غذا هم بود، به خصوص صبحانه؛ یعنی وقتی اعضاء خانواده دور هم می نشستند تا از سرنوشت خود مطلع شوند.
( صفحه 71)
...
عنوان: دوازده داستان سرگردان
نویسنده: گابریل گارسیا مارکز
مترجم: بهمن فرزانه
ناشر: ققنوس
سال نشر: چاپ اول 1388- چاپ سوم 1390
شمارگان: 1500 نسخه
شماره صفحه: 200 ص.
موضوع: داستانهای کلمبیایی - قرن 20 م.
قیمت: 85000 ریال
عناوین داستان ها: آقای رئیس جمهور، سفر بخیر / قدیسه / هواپیمای زیبای خفته / خواب تعبیر می کنم/ فقط آمدم تلفن کنم / وحشت های ماه اوت / اتومبیل مشکی / هفده انگلیسی مسموم شده / باد سرد شمالی / تابستان سعادتمند خانم فوربس / نور مثل آب است / رد خون تو روی برف