یک روز صبح آقای خوش نیت از خواب بیدار شد و دید چهره ندارد. همینکه جلو آینه ایستاد، نزدیک بود شاخ درآورد، فکر کرد:
" کاش شاخ درمیآوردم، تا این که به این روز میافتادم."
صورتش صاف بود مثل کف دست. خبری از دماغ و دهان و چشم نبود؛ اما میتوانست ببیند. چشمهایش را پوست نازکی شبیه پردهی توری شیریرنگی پوشانده بود.
شاید تقصیر خودش بود. چند روز پیش بود. حالا روز دقیقش را به یاد نمیآورد. نگاه کرده بود به چند تار موی سفید روی چانهاش و رو به آینه تف کرده بود.
" کثافت، دیگه ازت خسته شدم."
حتما آینه بازی درآورده که او را به این روز انداخته بود. آینهها موجودات مرموز و خودخواهیاند.
عنوان: تغییر مسیر بادها قدغن است
نویسنده: احمد درخشان
ناشر: افراز
سال نشر: چاپ اول، 1388- چاپ دوم، 1390
صفحه: 128 ص.
شمارگان: 1100 نسخه
موضوع: داستانهای کوتاه فارسی- قرن 14
قیمت: 33000 ریال
مندرجات: صاحبخانه/ روز بد آقای رئیس جمهور/ تغییر مسیر باد قدغن است/ خطوط بیرنگ عابر پیاده/ دلهره/ ایرانیها مردمانی مهماننوازند/ گمشده/ تفاهم/ ردپای یک عکس العمل طبیعی/ انگار قرار است اتفاقی بیفتد/ همین نزدیکیها یادم میآید/ خمیازههای کشدار فراموشی