لیندا عینک آفتابیاش را پایین میآورد و میگوید: جویس؟ خودتی؟
نیشم را تا بناگوش برایشان باز میکنم و دستم را به داخل جیبم میبرم تا دسته کلید را بیرون بیاورم. دیگر کلیدهای خودرو و کفشدوزک دکوری را که از لوازم مادر برداشته و به آن آویخته بودم از این جا کلیدی خارج کردهام. حتی کلیدها نیز دل و دماغ خود را از دست دادهاند؛ دیگر بازیگوشی نمیکنند و فقط وظیفهشان را انجام میدهند.
- موهات رو چهکار کردی؟ چقدر عوض شدی؟
جلوتر میروم تا با آنان دست بدهم: سلام لیندا، سلام جو.
اما لیندا چیز دیگری در نظر دارد. او مرا محکم در آغوش میگیرد. همچنان که مرا میفشارد، میگوید: اوه، خیلی برات متاسفم. طفلک من.
او در حالی که به موهایم نگاه میکند، میپرسد: توی بیمارستان این کاررو کردند؟
من با خنده میگویم: " ا ِه، نه، تو آرایشگاه. " باز هم زن قدرتمند درونم به کمکم میآید. در را باز میکنم و اول آنان را به داخل میفرستم.
در این لحظه به ده سال پیش، زمانی که من و کانر برای دیدن این خانه آمده بودیم، برمیگردم. اینجا در آن هنگام متعلق به پیرزنی بود که پس از بیست سال تنها زندگی کردن در آن، تخلیهاش کرده بود. آن زمان خانه بوی گند میداد، فرشهای نخنما بر روی زمین پهن بودند، کف خانه غژغژ میکرد، پنجرهها پوسیده بودند، کاغذ دیواری سه بار از مد افتادهبود. خلاصه یک جای منزجرکننده که خریدنش در واقع هدردادن پول بود، اما وقتی ما در جایی که اکنون لیندا و همسرش ایستادهاند، ایستادیم، عاشق این خانه شدیم.
آن زمان که کانر همان کانری بود که من عاشقش بودم و من نیز من ِ سابق بودم، امید به آینده و انگیزه مبارزه برای زندگی داشتیم. سپس کانر به فرد کنونی تبدیل شد و من نیز جویسی شدم که او دیگر دوستم نداشت. هرچه خانه زیباتر میشد، رابطه ما زشتتر. شب اولی که به خانه خود آمدیم بر روی یک قالیچه پیزوری خوابیدیم، با این حال خوشحال بودیم. اما رفتهرفته هر ایرادی در رابطهمان پیدا میشد آن را با خرید مبل نو، تعمیر درها و عوض کردن پنجرههای خراب، ترمیم میکردیم. چقدر خوب بود بهجای آنکه آن همه وقت و انرژی برای رونق بخشیدن به خانه صرف کنیم، کمی به ارتقای خود میپرداختیم. هیچکدام از ما به فکر گرفتن درزهای ایجاد شده در زندگی مشترکمان نبودیم. این درزها با وزش باد بزرگتر و بزرگتر میشدند، اما هیچکدام توجهی به آنها نداشتیم، تا اینکه یک روز صبح بیدار شدیم و دیدیم یخ زدهایم.
عنوان: برای تمام خاطرات سپاسگزارم
نویسنده: سیسیلیا آهرن
مترجم: ماندانا نوران
ناشر: شادان
سال نشر: چاپ اول، 1389
شمارگان: 2500 نسخه
صفحه: 418 صفحه
موضوع: داستانهای انگلیسی-- قرن 20 م.
قیمت: 72000 ریال